«لارنس پرین» در کتاب شعر و عناصر شعری با طرح سوال شعر چیست؟ میگوید: شاعر از ذخیره تجارب حسی، مشهود و تخیلی خویش گزینش و آنان را ترکیب و دوباره سازماندهی میکند. او برای خواننده تجربیات جدید و پرمفهومی خلق مینماید که در آنها خواننده میتواند سهیم شود و شاعر ممکن است با این تجربیات او را نسبت به دنیای اطرافش هوشیاری بیشتری دهد.
جملاتی که خواندیم مرا وا میدارد تا به معماری نیز که وسیلهای است برای زیستن، با دقت بیشتری نظر کنم. معتقدم که ادبیات خوب تاکنون بارها توانسته با کمک خلاقیت دست به ویرایش واقعیت بزند. اما اگر بخواهیم درباره معماری صحبت کنیم این قدرت را درباره ویرایش واقعی چیزها از دست میدهیم. اگر هدف را در ادبیات استفاده از ذات واقعی چیزها برای بیان و آفرینش خلاق همان چیزها بدانیم من آن را در معماری تلاش بیپایان برای یافتن راهحلهای جدید در هر پروژه معماری میدانم. راهحلهایی که ذات واقعی هر چیز را در خود نهفته دارد و اگر به کشف آن برسیم، میتواند جلوه تازهای از آن را به نمایش بگذارد .
«پیتر زُمتُر» در مقاله «هسته سخت زیبایی» بیان میکند: «من به تناوب با ابنیهای مواجه میشوم که با تلاشی ستودنی طراحی و میلی وافر در یافتن فرمی خاص در آنها موج میزند. اما من تمام آنها را ناامیدکننده مییابم. معماری خوب معماری نیست که مخاطبش را امر و نهی کند. معماری است که دیدارکننده را جذب و به او فرصت تجربه دهد. آنچه که مرا مبهوت میسازد این است که چرا چنین راهحلهای سهل و ممتنعی به ندرت آزموده میشوند؟! چرا ما وقعی ناچیز به عناصری اساسی که معماری محصول آنهاست، مصالح، ساختار، سازه، آسمان و زمین و فضاهایی که در آنها دیوارهای محاطکننده، مصالح متشکله، قعروارگی، تهیبودگی، نور، هوا، نظم، طنین و پذیرندگی با دقت و جزیینگری محقق شده باشند، مینهیم؟
پس سوال اینجاست که کجا میتوانم آن واقعیتی را بیابم که بر قرار آن نیروی تخیلم را حین تلاش برای طراحی یک ساختمان در جایی خاص و برای هدفی معین متمرکز کنم؟ به گمانم یکی از کلیدهای این پرسش در خود واژههای مکان (طراحی) و هدف از (طراحی) نهفته است .
در واقع میخواهم به این نتیجه برسم که معماری امروز از عدمکشف ذات بالقوه خودش رنج میبرد، ما میتوانیم به جای گول زدن خودمان در چسباندن انواع و اقسام تزئیات و فرمهای ناقص یا کپیشده، با قدرت و خلاقیت به کشفهای ذاتی هر پروژه آنطور که پیتر زمتر به آن «هسته سخت زیبایی» میگوید، دست پیدا کنیم. چیزی که دربارهاش حرف میزنم میتواند با زیرکی ابعاد گستردهای از طراحی تا اجرا و ضوابط را در برگیرد. مثلا چندی پیش در گفتوگوی حبیبه مجدآبادی با آرمین دانشگر که حول طراحی خانهها در وین شکل گرفته بود این سوال مطرح شد که نحوه برخورد دانشگر با ضوابط شهرداری و محدودیتها در روند و طراحی خانهها چیست؟
پاسخ او اینگونه بود که: یکی از هنرهای معماران این است که در دل قوانین سخت، پروژهای طراحی کنند که هم جوابگوی نیاز کارفرما باشد و هم معمار از طراحی احساس رضایت کند. اگر ضوابط را عامل محدودیت فرض کنیم، فکر میکنم یکی از عوامل موفقیت من، نحوه کار با این ضوابط و بیرون کشیدن جنبه مثبت از دل محدودیتها بوده، در شرایطی که وین حدود 70 درصد معمار بیکار دارد و بهعلاوه کار گرفتن برای یک خارجی اصلا راحت نیست. با ضوابط دو نوع میشود برخورد کرد، یکی کاری که ما انجام میدهیم و روی پروژهها وقت میگذاریم تا از دل محدودیتها یک طرح ویژه خلق شود و راه دوم برخورد خیلی ساده با ضوابط است که فقط کدها رعایت شود و یک ساختمان استاندارد معمولی به دست آید.
همچنین مصاحبهای با «تادائو آندو» معمار فضاهای بتنی شاعرانه را به خاطر میآورم که وقتی با او درباره بتن گفتوگو میکردند فقط بخشی از توضیحش اینگونه بود: تنوع رنگی زیادی میان رنگ سفید، خاکستری و سیاه وجود دارد. بتن میتواند از نظر رنگی بسیار غنی و دارای طیف وسیعی از رنگ باشد. رنگ بتن بستگی به رنگ عمق آن دارد تا رنگی که سطح بتن منعکس میکند و این درجهبندی رنگ و تغییر رنگ از عمق به سطح بتن است که احساس عمق را ایجاد میکند. اگر شما رنگ را تنها در رابطه و نسبت به رنگی که سطح بتن منعکس میکند، تماشا کنید، عمق را نخواهید دید.
حالا از دیدگاه من ما ارتباطمان را نه تنها با شعر و ادبیات بلکه با زیست و درک واقعی پتانسیلهای موجود از دست دادهایم. چیزی در ریشههای ما وجود دارد و آن کشف ذات شاعرانه معماری است. معماری که ما را مانند مسجد شیخ لطفالله به دست یافتن و دیدن، زیستن یا «هسته سخت زیبایی» میرساند.
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .