برنامهریزی شهری در همان حدوقواره طرحهای هادی و جامع هم نتوانسته وظیفه خود را انجام دهد، لذا میبینیم که انحرافهای گستردهای در اجرای این طرحها رخ داده است. عدهای از برنامهریزان شهر بدون توجه به تغییرات در اجرای طرحهای فوق صحبت از ناموفق بودن این طرحها میکنند و مجریان طرحها که برای تأمین هزینههای سازمانی و هزینههای اداره شهر عامل اصلی انحراف در اجرای طرحهای فوق بودهاند به این بهانه که در حال حاضر جامعه پیشرفت کرده و نیازهای جدیدی در او پیدا شده، در پوشش بههنگام کردن طرحها با نیازهای مردم تغییرات گستردهای در آن بهوجود آوردهاند.
اگر برنامهریزی شهری مبتنی بر علم و آگاهی و پیشینه تاریخی و بومی آن داشتیم در گذر از شهرسازی سنتی به مدرن آنچنان که شاهد آن هستیم دچار سردرگمی، خودباختگی فرهنگی و نابسامانی نمیشدیم. اگر یک نهاد برنامهریزی شهری دانشمدار داشتیم امروزه شهرهای ما به مکانهایی پرخطر و بحرانزا چه در بخش محیط طبیعی و چه در بخش فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی تبدیل نمیشدند. کلانشهرهای ما با بحرانهای جدی مواجه شدهاند، تخریب محیط طبیعی، از بین رفتن اراضی مرغوب زراعی و باغی، آلودگی هوا، آب و خاک، آسیبپذیری بالا در برابر مخاطرات محیطی از چالشهای موجود و پیش روی این کلانشهرهاست که خود در سایه نابرنامهریزی شهری ظهور کرده است.
وظیفه برنامهریزیشهری جامعنگر فراهم آوردن فضایی برای ساکنان است که شهروندان در آن احساس آرامش کنند و نه آنکه هر روز فضای زندگی، مسیر رفتوآمد، هوای مورد تنفس، افق دید و آسمان آنها محدوتر و کوچکتر شود.
در توسعه شهری کشور ما اقتصاد برتر از هر چیز دیگری است. البته شهرها کانونهای مهم اقتصاد و تجارت هستند اما متأسفانه در شهرهای ما زمانیکه صحبت از برتری اقتصاد میشود، منظور بورسبازی زمین، تغییر کاربری با اهداف سودجوییهای کلان، رانتخواری، مالاندوزی و زیادهخواهی است. بخش عظیمی از سرمایههایی که میتوانست شهرهای ما را به شهرهای مولد اقتصادی تبدیل کند در قالب بهای زمین و مساکن خالی بلااستفاده مانده است. متأسفانه از زمانی که منابع درآمد سازمانهای مسئول در توسعه و مدیریت شهر به تغییر کاربری و فروش زمین و تراکم وابسته شد خود این مراکز به کانونهای اصلی اشاعه فرهنگ زمینخواری و زیادهخواهی و در نهایت عامل بروز بحرانهای یادشده گردیدند.
اگر برنامهریزی شهری داشتیم توسعه شهری مدرن عرصه را بر شهرسازی و معماری ایرانی- اسلامی تنگ نمیکرد و در بسیاری از شهرها آثار باقیمانده این سبک معماری مورد آزار و اذیت شهرسازی مدرن قرار نمیگرفت و در دیگر شهرها حداقل بخشهایی از بافتهای شهری و معماری قدیمی برای نمونه حفظ میشد.
اخیرا مسئولان و مردم به این دیدگاه دست یافتهاند که بدون برنامهریزی شهری امکان توسعه شهری پایدار وجود ندارد و خوشبختانه زمزمههایی بهگوش میرسد که باید طرحی نو درانداخت. به عبارتی وارد یک مرحله گذار در برنامهریزی شهری شدهایم و باید مسائل زیر مورد توجه جدی قرار گیرد:
1- شهر به مثابه یک سیستم است و تفکر سیستمی باید بر برنامهریزی و مدیریت شهری حاکم باشد. متولیان برنامهریزی شهری و اجرای توسعه شهری نمیتوانند جدا از هم باشند و گرچه مدیریت یکپارچه در شرایط فعلی دور از ذهن مینماید اما باید نهادی که پیوند این دو را به خوبی برقرار نماید، وجود داشته باشد. حالت مناسبتر آن است که یک نهاد برنامهریزی شهری شکل گیرد.
- در برنامهریزی شهری جدید باید ضمن بهرهگیری از شهرسازی مدرن در توسعه و اصلاح زیرساختهای شهری از دو مسأله غافل نشد. اول اینکه دقت شود کشور ما در مناطق حساس اقلیمی، تکتونیکی و مورفولوژیکی قرار گرفته و لذا همسازی شهرها با محیط طبیعی از مهمترین مسائل است. دوم آنکه دستمایههای قرنها تجربه و تلاش پیشینیان این مرزوبوم در عرصه برنامهریزی شهری و معماری و شهرسازی مجددا احیا و مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
3- در برنامهریزی جدید شهری توجه به وجود و توسعه فضاهای عمومی شهروندان مورد توجه قرار گیرد و در این راه در کنار حفظ سهم اتومبیل سهمی نیز به پیادهروها داده شود و از طرفی ساختارهای محیط طبیعی جهت تنوعبخشی به کالبد شهری احیا یا حفظ شود.
4- نقش شوراها خصوصا در کلانشهرها برجستهتر شده و از شهروندان درباره محیط زندگی آنان نظرخواهی و زمینه مشارکت شهروندان شود.
5- در برنامهریزی شهری و مدیریت شهری جدید باید از نیروهای جوان و خلاق این عرصه کمک گرفت. چرخاندن مدیریتها و مسئولیتها در بین عدهای محدود و خاص به بهانه داشتن تجربه، تکرار دورهای باطل را به دنبال دارد. بسیاری از آنها تجربههای اشتباه سالهای قبل خود را تکرار میکنند و اسم آن را تجربه میگذارند!
6- برنامهریزی شهری یک فرآیند میانرشتهای است لذا سپردن آن فقط به گروه خاصی، تنزل آن را تا حد خیابانکشی و خانهسازی به دنبال دارد.
برنامهریزی شهری در مشهد
مشهد شهری است بینالمللی و حوزه نفوذ گستردهای دارد. این شهر یک شهر اسلامی است یا حداقل ادعای اسلامی بودن دارد. حال باید ببینیم برنامهریزی شهری در مشهد در خور این جایگاه هست یا خیر؟ مشهد تا حدود یکی دو دهه قبل با وجود جمعیت نزدیک به سه میلیون نفری به صورت روستا اداره میشد، بعدا که مسئولان متوجه شدند این شهر هم در کشور و هم در دنیای اسلام موقعیت ویژهای دارد، توسعه و مدیریت آن را جدیتر گرفتند اما راه در پیشگرفتهشده چندان مطلوب نبود.
تلاش برنامهریزان و بهتر بگوییم اقتصاد بنگاهیمآبانه، حاکمیت، سیاست و قدرت منجر به آن شد که از شهر مدرن، بلندمرتبهسازی بدون برنامه، مجتمعهای بازاری سودجویانه، اصلاح ناقص شبکه حملونقل و البته فضاهای سبز خیابانی و معماری آشفته غربی و شرقی گرفته شود و به صورت وصلهها و پینههایی به هم جفتوجور شود. نتیجه آن منظر شهری است که معلوم نیست این شهر یک شهر غربی است یا اسلامی یا نمادهایی از جنگلهای آهن و سیمان به سبک اماراتی.
آنچه که خوشبختانه عمده مدیران شهری و برنامهریزان به آن اذعان دارند، این است که این روش، شایسته این شهر و مجاوران و زائران نبوده است و باید شهر در راه تحقق یافتن یک شهر ایرانی- اسلامی پیش میرفت و فرهنگ، امنیت، رفاه و آسایش مردم بیشتر مورد توجه قرار میگرفت؛ با این وجود میبینیم که بر همان منوال گذشته اوضاع پیش میرود و تمام آرزوهای تحقق شهر اسلامی- ایرانی در حد همین گفتهها و نوشتهها باقی میماند.
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .