ضرورت مشارکت زنان در جامعه و مسائل و مشکلات پیش روی آن

۹ آذر ۱۳۹۴ کد خبر : 1194
در هر جامعه‌ای یکی از فراگردهای مهم، مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می‌باشد که آحاد مردم اعم از مرد و زن به عنوان عضو جامعه و نظام اجتماعی در آن سهیم هستند؛ زیرا یکی از عواملی که می‌تواند نقش مؤثری در فرایند توسعه و رشد یک کشور ایفا کند، مشارکت عمومی است. به همین خاطر از نظر نظریه‌پردازان توسعه، مشارکت یکی از ارکان و عوامل مؤثر در رشد و توسعه در هر جامعه‌ای به حساب می‌آید.

آنچه مسلم است، از آنجا که تقریبا نیمی از جمعیت اجتماعات را زنان تشکیل می‌دهند، نیمی از مسئولیت مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر جامعهای بر دوش زنان است که ضرورت می­یابد ضمن ایفای نقش‌های خانوادگی یعنی همسرداری، تربیت فرزندان و خانه‌داری در جامعه خود نیز حضوری فعال و مؤثر داشته باشند و در نتیجه از این رهگذر، زنان می‌توانند نقش مهمی را در رهیافت توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایفا کنند.

به بیان دیگر از نظر اندیشمندان اجتماعی، توسعه هر جامعه‌ای متضمن یک سری مبانی، معیارها و عوامل می‌باشد و در این میان، حضور فعالانه افراد در صحنه‌های مختلف جامعه و به اصطلاح مشارکت همه جانبه آنان، از عوامل بسیار مهم و حیاتی در امر توسعه اجتماع به حساب می‌آید. در جامعه ما با توجه به باورهای اسلامی و ضرورت‌های انقلابی و مطلوبیت‌های اجتماعی، حضور آحاد مردم، اعم از زن و مرد، در تمامی صحنه‌ها و مشارکت آنان در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان یک عامل مهم در توسعه و سازندگی جامعه، مورد توجه بسیار است و در واقع یک وظیفه همگانی است که کلیه اقشار جامعه اعم از مردان و زنان را شامل می‌شود.

امروزه مطالعات صاحب‌نظران اجتماعي نشان از آن دارد كه دستيابي به توسـعه پايـدار بـدون مـشاركت فعال زنان در تمامي عرصه­ها اعم از عرصه­هاي خـانوادگي، اقتـصادي و اجتمـاعي امكـان‌پـذير نيـست. امـا مطالعات اخير نشان مي‌دهد كه عوامل اجتماعي، فرهنگي و انتظـارات متفـاوت جامعـه از مـرد و زن موانـع مهمي را بر سر راه مشاركت زنان  بوجـود آورده اسـت. متاسـفانه در بسياري از برنامه­هاي توسعه، نقش اساسي و تعيين­كننده زنان به فراموشي سپرده شده است و اين خود باعث عدم موفقيت بسياري از برنامه­ها و پروژه­هاي توسعه شـده اسـت. بسياري از مطالعات و تحقيقات انجام شده، نشانگر اين واقعيت تلخ است كه به رغم اهميـت و نقـش بـارز زنان در تحولات توسعه پايـدار و رشد جوامع، بـه دليـل چـشم­پوشـي از نقـش برجـسته زنـان، سرمايه­گذاري بسيار محدودتري در زمينه­هاي آموزشي- ترويجي و كليه فعاليت‌هاي پشتيباني به عمل آمـده است.

ناديده انگاشتن نقش زنان باعث كند شدن فرايند توسعه شده است. اما با اتخاذ تدابير هوشمندانه و با هدف قرار دادن راهبردهاي اصلاح‌گرايانه در خصوص توجه بيـشتر بـه نقـش زنـان و افزايش مشاركت آنان در فرايند توسعه، مي‌توان به تعديل شرايط موجود پرداخت. در اين راستا بايد گفت كه با مطرح شدن نگرش توسعه پايدار در سال1980م. از سوي اتحاديـه جهـاني محيط زيست و تاكيد بر مشاركت همه جانبه اقشار، طبقات و گروه‌هاي سني و جنسي، اهميـت و توجـه بـه مشاركت زنان به عنوان اهرم اساسي توليد و ظرفيت‌ها و توانایي‌هاي بالقوه جامعـه دوچندان شده است. در واقع با طرح مسأله توسعه پايدار، انسان مشاركت­جو ، اعم از زن یا مرد، مركز فرآيند توسعه محسوب شده و توسعه درون‌زا در دستور كار قرار گرفته است.

در این میان مشارکت فعال زنان از دیرباز با موانع و مشکلات فراوانی روبه‌رو بوده است. به طوری‌که این موانع در قالب‌های مختلف اجتماعی، مذهبی و ... جلوه کرده و از زنان، موجودی ثانویی ساخته است و از تکاپوی اجتماع به زاویه و کنج خانه‌ها محبوس ساخته است؛ چندان که اگر حتی جامعه نیز اجازه دهد، به طور فعال در مسائل اجتماعی نمی‌توانند شرکت کنند.

براساس نتایج مطالعات دکتر نعمت‌الله اکبری (عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان) برای اینکه بتوان به طور دقیق‌تر به بررسی مسائل و موانع مشارکت فعال زنان در مبانی جامعه بپردازیم، این موانع را می‌توان در قالب دوسته کلی تقسیم بندی و مورد مطالعه قرار داد.

1ـ موانع درون‌زا

این دسته موانع مشارکت زنان در فعالیت‌های اجتماعی، به موانعی اطلاق می‌شود که عمدتا طبیعت درون‌پویی داشته و جزء لاینفک ساختار و جنسیت زنان است که عبارتند از ساختار جنسی زنان، موانع ناشی از وظایف ویژه­ای که برعهده زنان می­باشد (مانند زایمان، شیردهی به نوزاد و...)

2ـ موانع برون‌زا

این دسته از موانع، موانعی هستند که رابطه‌ای با جنسیت زنان ندارد، بلکه موانعی هستند که در طول دوران‌های گذشته، به لحاظ مسائل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی ایجاد شده و امروزه جزئی از شاکله شخصیتی جوامع شده‌اند. یا به عبارت بهتر، جزئی از فرهنگ عمومی اجتماع شده‌اند؛ تا آنجا که اکثریت زنان نیز این مسائل را به عنوان یک پدیده طبیعی پذیرفته‌اند؛ از جمله آن می‌توان به فرهنگ و باورهای عمومی هر جامعه، ارزش‌های شایع در هر جامعه و پایبند بودن به آنها در جامعه، عدم بهره­مند بودن زنان از تخصص و مهارت‌های لازم و سطح سواد مورد نیاز (که با گذشت زمان و حضور پر رنگ زنان در جوامع علمی، از شروع انقلاب اسلامی تاکنون این مشکل به نسبت مرتفع شده است)، باورها و برداشت‌های دینی، عدم خودباوری و اعتماد به نفس در مقابل مسئولیت‌های اجتماعی و بیرون از خانه و تفکر مردسالاری در میان قشر وسیعی از جامعه، اشاره کرد.

مریم حسن‌نژاد

عضو گروه اقتصاد پژوهشکده گردشگری جهاد دانشگاهی

 

« منبع خبری : دنیای اقتصاد » آخرین ویرایش : ۹ آذر ۱۳۹۴, ۰۹:۳۹


نظر سنجی دنیای اقتصاد

اخبار تصویری

پیشخوان خبر

یادداشت ها