تنها با وجود و حضور روابط علت و معلولی است که داستان میتواند گسترشی منطقی داشته باشد و پندار، گفتار و کردار هر شخصیتی، قابلتوجیه و تعلیل باشد. «توماشفسکی» در مقاله مایههای اثر در مورد «داستان و پیرنگ» مینویسد:
باید تأکید کرد که داستان نه تنها به عنصر زمان، بلکه همچنین به عنصر علیّت نیاز دارد. عنصر زمان به ما نشان میدهد که زمان مسافرت، کی است. اگر گزارش سفر تنها به ثبت انبوهی از مناظر محدود شود، باعث تقویت بیشتر توالی رخدادهای خاص میشود. هرچه خط طرح داستانی سستتر شود، ما از رمان به واقعهنگاری و تنها به ترسیم ترتیب و توالی رخدادها نزدیک شدهایم ( مک کیلان 2000 ، 68-67).
با این همه، پیرنگ در انواع ادبی مختلف، گونههایی خاص دارند. در قصه، حکایت و افسانه کوشش برای یافتن روابط ِعلّی میان حوادث، نادر و استثنایی است، زیرا در اینگونههای ادبی، عنصر عقلانیت حضور ندارد. «ایان وات» در مقاله طلوع رمان در مورد عنصر پیرنگ در «رمان» به یافتههای نظری رنه دکارت رجوع میکند که در آثاری مانند گفتار در روش بر فردی بودن حقیقت تأکید میکند و این که فرد باید برای رسیدن به حقیقت، از استناد به سنتهای فکری کهن بگسلد:
رمان، آن نوع ادبی است که این تغییر جهت فرد محورانه و نوآورانه را به کاملترین شکل، بازمیتاباند. انواع ادبی پیش از رمان، نشاندهنده این حقیقت بودند که آثار ادبی، در چارچوب فرهنگهایی خلق میشوند که حقیقت را عمدتا براساس پیروی از رویه سنتی محک میزنند ( وات 1389 ، 17).
پیرنگ در رمان، بازتابی از بهکار بردن عناصر داستان در روزگاری است که عقلانیت بر ذهن بشر چیره شده و انسان دیگر نمیتواند هیچ پدیدهای را بییاری معیار عقلانیت، بپذیرد و بکوشد میان پدیدههای گوناگون چه در پهنه بیرون یا درون، پیوند یا پیوندهایی علی و عقلانی بیابد. حکایت و افسانه، متعلق به روزگار پیش از قرن هفدهم به ویژه عصر روشنگری است و آنچه در آن نیست، همین برقراری روابط علت و معلولی در پندار، گفتار و کردار شخصیتها است.
حکایت تکمیلکننده و حکایت تکمیلشده: تودوروف با توجه به دو اصطلاح درجشده و درجپذیر، از دو اصطلاح دیگر در ساختار روایت در حکایت یا قصه یاد میکند و آن، حکایت تکمیلکننده و حکایت تکمیلشده است:
«هر حکایت، بهنظرمیرسد چیزی زیادی و مازاد دارد؛ چیزی مکمل که خارج از شکل بستهای میماند که حاصل بسط و گسترش طرح و توطئه است... از اینرو، حکایت پادشاه قدرنشناسی که پس از آن که حکیم رویان جانش را نجات میدهد، دستور کشتن او را میدهد، نسبت به خود این حکایت، چیزی اضافه دارد و اصلاً به همین دلیل است که صیاد آن را بهمثابه مکملی تعریف میکند؛ مکملی که میشود به یک حکم خلاصهاش کرد: نباید بهحال آدم قدرنشناس رحم کرد. مکمل، ایجاب میکند که در یک داستان دیگر ادغام شود و بدینسان، تنها به یک استدلال بدل میشود که ماهیگیر ـ وقتی در برابر جن، ماجرایی شبیه ماجرای حکیم رویان را می بیند ـ از آن استفاده میکند» ( 58) .
حکایت، یک غایت اخلاقی نیز دارد و هدف از نقل آن، هشدار به خواننده است تا این آموزه را آویزه گوش او کند که هر آنچه ناصح مشفق بگویدت، بپذیر. امیرارسلان بارها در همین زمینه مورد آزمون قرار میگیرد و مانند بسیاری از همتایان خود در هزار و یک شب یا دارابنامه طرسوسی با عمل به این رهنمودها به کامیابی میرسد و با نشان دادن عناد و لجاج بیجا، به دام میافتد. در نخستین مورد، فرخلقا بارها از امیرارسلان میخواهد به او بگوید با توجه به این که قصر او (پس از ماجرای کشته شدن امیرهوشنگ و دزدیده شدن خاج طلا) بهشدت مورد حفاظت قرار میگیرد، چگونه توانسته شبانه به نزد او راه یابد؟ او از امیرارسلان میخواهد به او بگوید اگر به یاری قمر وزیر و از راهی مخفی به قصر آمده، به او بگوید:
آینده پیشگویانه در حکایت: تودوروف در خوانش اودیسه هومر به حکایتهای دروغین اولیس اشاره میکند که شکلی از تکرارند:
«شکل دیگری از تکرار، عبارت است از استفاده کاملاً خاص از آینده که در اودیسه هست و میتوان آن را پیشگویانه نامید ... آینده پیشگویانه اودیسه، به تصور رایج ما از تکرار نزدیکتر است. این حالت روایی، در انواع مختلف پیشبینی، نمایان میشود و پیوسته با توصیف کنشی که پیشبینی و متحقق شده، همراه است... گاهی خدایانند که از آینده سخن میگویند و بنابراین، این آینده نه یک حدس، بلکه چیزی است مسلم و قطعی؛ چیزی که آنها طرحش را میریزند، تحقق خواهد یافت... در کنار این آینده الهی، آینده غیبگویانه انسانها را داریم که سعی میکنند علامتهایی را که خدایان برایشان میفرستند، بخوانند ... در آخر، گاهی انسانها هستند که آیندهشان را طرحریزی میکنند. بدینسان، اولیس در آغاز سرود نوزدهم، حتی کوچکترین جزئیات صحنهای را که کمی بعد روی خواهد داد، طرحریزی میکند» (40-39).
*منتقد، نویسنده ادبی و مدرس دانشگاه
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .