ساخت مجسمههاي صيادان آفتاب كه اولين و بزرگترين مجسمههاي داخل آبهاي آزاد ايران است به همت اميرمهدي وثوق، محمدرضا شاملو، اسماعيل كمالي، مرتضي فريزي كرماني، مرتضي كمالي و محمود كهنسال سارو در مشهد انجام و در بندرعباس نصب شد. به همین منظور با یکی از این هنرمندان گفتوگو کردم، از اهمیت مجسمهسازی و خدمتی که به جامعه هنر میکند از وی پرسیدم، او متولد قائمشهر و نزدیک 20 سال است که در مشهد ساکن است و این شهر را «شهر من» خطاب میکند. مشروح این گفتوگو در ادامه از نظرتان خواهد گذشت.
لطفا بهطور کامل خودتان را معرفی کنید و از سابقه هنریتان بگویید.
من محمود كهنسال سارو، معروف به سارو، متولد سال 1360 هستم، از دوران دانشجويي یعنی سال ١٣٧٦ در مشهد زندگي ميكنم، همينجا ازدواج كرده و يك پسر ٨ ساله دارم كه تمام سرمايه زندگي مشترك من و همسرم است. من در یک شهر کارگری بزرگ شدم، قائمشهر، که روزی سه بار سوت کارخانه را میشنیدیم و یک عده از کارخانه بیرون میآمدند و نفرات شیفت بعد جایگزین میشدند. دیدن این حالات مردان خسته و کسانی که سرکار میرفتند در روحیه من تأثیرگذار بود. سال 70 حدود 10 سالم بود که برای تعطیلات به مشهد آمده بودیم، همان موقع بود که برای طراحی به سازمان هلال احمر در چهارراه زرینه رفتم، ولی مرا راه ندادند و علتش را هم یادم نیست. والدینم همه سعیشان را میکردند تا مرا تشویق کنند.
اطراف چهارراه نادری با استاد نادر سیّار آشنا شدم، مادرم من و برادرانم را در یک گالری آموزشی فانتزی کوچکی در انتهای پاساژ خلوت و سوت کور قدس ثبتنام کرد. آنجا بود که با مرحوم استاد اتحاد جوادیان صراف آشنا شدم و نکات کلیدی بسیاری را از ایشان آموختم. در مسابقات طراحی، آبرنگ، رنگ روغن و... در مقاطع راهنمایی و دبیرستان در شهرستان و استان مقام آوردم.
زمانی که مغازه لوازمالتحریر و کتابفروشی باز کردم ، 15 ساله بودم، آنجا تصاویر و عکس دوستانم و هر تصویر کارتونی که باب بود مثل لوک خوششانس و فوتبالیستها را برای مشتریها با کنته میکشیدم. طی این تمرینها بود که متوجه شدم این پیشرفت من نیست که روی کاغذ ها ثبت میشود، بلکه نتیجه عملی فکر من و همان چیزی است که موجب نگرش متفاوت اطرافیانم نسبت به من میشود. لذا بعد از دوران کارشناسی دانشگاه که آمار و پردازش اطلاعات خواندم کار هنری را شروع کردم. اینکه مشاهدات و احساس خودم را فقط محدود به چشمهایم کنم برایم باعث اختلال و گمراهی از سوژه میشد. همیشه سعی میکردم از حواس پنجگانه بهخصوص حس لامسه استفاده کنم. بارها این اتفاق افتاده که از اطرافیانم خواستم تا بعد از بستن چشمانم یک شی یا حجم را به من بدهند تا حس لامسهام را محک بزنم و تجسمم را برای شناختن محیط پیرامونم بالا ببرم.
تعریف شما از هنر و هنرمند چیست؟
بهنظر من یک هنرمند باید میل، علاقه و یادگیری صحیح و اصولی، تمرکز و تمرین و استعداد خوبی داشته باشد تا موفق شود. میل و علاقه به طراحی در انسانهای اولیه هم دیده شده، همان زمان که با دیدن حیوانات شروع به کشیدن شکل آنان روی دیوارها و صخرهها و غارها میکردند. بهنوعی دنبال نقش خودشان در طبیعت بودند و انگار خودشان را به چالش میکشیدند. دقیقا کاری که من با طرح کشیدن از کارگران کارخانه نساجی میکردم.
هنر از دید من راهی برای خودشناسی و سپس خداشناسی است که در ذات همه موجودات وجود دارد، موجوداتی که خالق تک تک آنان خدای هنرمند و هنردوست است، خدایی که به پرنده نر آموخته برای مادهاش لانه زیبا بسازد و در درون لانه را با اشیای زینتی که جمع میکند تزئین کند. هنر در صدف کوچکی است که هرچه به آن خیره میشوی باز تکنیک و نکته ظریف و تازهای مییابی که هر لحظه تورا به سوی کمال سوق میدهد. اینها همه همان قوانینی هستند که دارای نظمی نشأت گرفته از هنر هنرمندی بسیار دانا و خوشذوق هستند که قوانین طبیعت نام دارند، میشود گفت قوانین واقعی و اصولی هنر، همان قوانین اصولی طبیعت هستند. قوانینی که شاید قبل از اولین طراحی به وجود آمده به دست بشر، سالیان سال وجود داشتند و بشر هنوز به خیلی از آن قوانین دست پیدا نکرده است. سیر هنری من آنقدر پر ماجرا بوده که میشود از آن چندین جلد کتاب نوشت. شیوههای خاصی از طراحی برایم ساده و پیش پا افتاده بود، خیلی وقتها ساعتها به اشیا و افراد پیرامونم و یا حیوانات نگاه میکردم و گاهی شروع به کشیدنشان میکردم.
چه عواملی را برای انجام یک طراحی خوب موثر میدانید؟
به عقیده من اسکلت بندی و آنالیز حرکات برای شناخت، عوامل مهمی هستند. آشنایی با آناتومی، اساس طراحی است، قطعا من هنوز هم باید ساعتها بهدنبال شناخت و معرفتی از آناتومی و بدن انسان و خودم باشم. داشتن اطلاعات دقیق در مورد جزئیات بدن و مثلا تعداد مهرههای ستون فقرات و طریقه جایگیری آنها در هنگام حرکت یا نشستن و یا ایستادن بسیار مهم و ضروری است. این اطلاعات در مورد تک تک ماهیچهها بهخصوص صورت بسیار مهم است. قطعا آنالیز حرکات و روانشناسی حالات بسیار اهمیت دارد. چطور باید مجسمه کسی را بسازم که درعین حال که از موفقیت خودش که سالیان سال است زحمت کشیده، خوشحال است، همزمان خبر فوت عزیزی بهدستش رسیده است، این کار مستلزم سالها تحقیق و تجربه و تفکر است.
جایگاه مجسمهسازی را بهعنوان یکی از هنرهای هفتگانه در ایران و بهخصوص در خراسان چطور ارزیابی میکنید؟
رشد و پیشرفت هنر همیشه و در همهجا به ارگانهای دولتی یک کشور بستگی دارد و هر زمان که آنها به هنرمند فرصت بیشتری دادند و امکانات در اختیارش گذاشتند و هنرمند از لحاظ فکری و روحی مورد حمایت بوده مسأله هنر گسترش بیشتری داشته است. نمونه بارزش طرح استقبال از بهار مشهد است که همهگیر شده و همه شهرهای ایران از مشهد الگوبرداری کردهاند.
البته تراز هنر همواره یکسان نبوده و نیست، مثلا یک شاعر خیال خودش و تفکراتش را با قلم و کاغد ثبت میکند و یک نقاش، از رنگ و بوم و قلم برای تجلی هنرش بهره میبرد. اما یک سینماگر، مجموعه عوامل و ابزارهای تخصصی را باید جمع کند تا بتواند هنرش را به نمایش بگذارد. این توازن و تقسیم توان هنرمندان و جامعه به مدیریتی دقیق و مشتمل بر انصاف نیاز دارد که اگر نباشد قطعا هنر و هنرمند آسیب میبینند و درد ما نیز همین است.
مجسمهسازی نمونه بارزی است که موجودیت خودش را در دایرهای وسیع طلب میکند، آنهم بعد از اینهمه سال که با مشکلات عدیده شرعی دست و پنجه نرم کرده و حالا دارد در جامعه ما جا میافتد. ضرورت هنر مجسمهسازی در جامعه، انکار نشدنی است، چراکه یکی از قدیمیترین و ماندگارترین ابزارها برای تجلی زیبایی و ثبت اندیشه و فرهنگ متنوع جوامع بشری در ادوار مختلف زمانی در تاریخ بوده و هست. من در بسیاری از نمایشگاهها، شاگردانی را به این کار ترغیب کردم که حالا خودشان از بهترینهای شهرشان در هنر مجسمهسازی هستند.
پتانسیلهای خراسان را در مجسمهسازی چقدر میدانید و وضعیت آن را نسبت به سایر استانها چگونه تعریف میکنید؟
خراسان و بهخصوص مشهد كه هنرمندانش و حتي مردم فهيمش به بلوغي شايسته رسيدهاند در مجسمهسازي جايگاه و رتبه خوبي در كشور دارد. به عقيده من مردم شهر من، مشهد طي سالها مواجهه و برخورد مستقيم با هنر شهري، جملگي، زن و مرد، پير و جوان، سواد بصريشان فزون گشته، بهگونهاي كه جلب رضايتمندي آنها به سادگي رخ نخواهد داد و در اين ميان نقش هنرمندان خوشذوق و خوشآتيه و جوان و اساتيد بزرگوار مشهدي بيبديل است. آوازه استقبال از بهار مشهد چنان در شهرهاي مختلف پيچيد كه در اين سالها شاهد فراگير شدن اين فستيوال هنري در جاي جاي ميهن هستيم.
لطفا درباره پروژه اخیرتان در بندرعباس، مراحل کارتان و هدف از ساخت این اثر توضیح دهید و هنرمندان این پروژه را معرفی کنید.
پروژه زيباسازي بندرعباس با همکاری مرکز آفرینشهای هنری نشان شهر به دعوت استاد مهدی وثوق صورت گرفت. مجسمههاي صيادان آفتاب ٤ فيگور ٦ متري و اولين و بزرگترين مجسمههاي داخل آبهاي آزاد ايران است و در فصولي از سال، آب تا زانوهاي مجسمهها هم ميرسد، همچنين ساخت مجسمه ميرزاي حاسب از مفاخر هرمزگان در حالت نشسته به ارتفاع ٥/٥ متر اجرا و نصب شد. ايشان اولين حسابدار كل ايران بود. سرتيپ احمدخان كه لقب سرتيپي را از ناصرالدين شاه قاجار دريافت کرده بود و نیز ناجي جزاير سهگانه خليج فارس بوده است، به ارتفاع هفت متر با ادوات نظامي و شنل و پوشش سنتي آن زمان دیگر مجسمهای بود که امسال در بندرعباس ساختیم.
پروژه زيباسازي بندرعباس بهدلیل برخورداری از پشتوانه زيباشناسي و مفهومي، تاريخي و فرهنگي و بومي و نیز بهدليل اجراي قوي توسط تيم حرفهاي متشكل از امير مهدي وثوق، محمدرضا شاملو، اسماعيل كمالي، مرتضي فريزي كرماني و مرتضي كمالي و بنده ميتواند قابليت جهاني شدن داشته باشد و اينكه ركوردهاي قابل توجهي هم در ساخت و هم در نصب به جاي گذاشت. مجسمهها در مشهد ساخته شد و قطعات با تريلي بارگيري شده و به بندر ارسال و آنجا مونتاژ و رنگآميزي شد. تنها در زمان مابين جزر و مد خليج، فنداسيون و آرماتوربندي اجرا ميشد و مجسمهها در همان زمان بر روي فنداسيون سوار شده و جوشكاري و بتن تزريق ميشد. ناگفته نماند مجسمهها از جنس فايبرگلاس با تعداد لايههاي زياد و ضخامت مناسب بوده و از لحاظ ايستايي و استقامت در آزمايشگاه معتبر آزمایش شدهاند.
کمی از کارهای شاخصی که انجام دادهاید، برایمان بگویید. کدام یک از آثارتان را بیشتر دوست دارید؟
پس از كسب مدارك و مدارج عالي از سازمان فني و حرفهاي و سازمان ميراث فرهنگي و صنايع دستي كشور در رشته حجاري سنگهاي سنتي و تزئيني، حجاري، ساخت و نصب لوح سنگي يا سنگنوشته دستخط رهبري را در موزه توس انجام دادم و افتخار ميكنم این اثر در كنار آثار استاد ابوالحسنخان صديقي، پدر مجسمهسازي و سنگتراشي ايران در این موزه نصب شده است. یکبار هم بهعنوان ورکشاپکار برگزیده در رشته خودم انتخاب شدم. سنگهای حرم مطهر امام رضا، آبخوریها و نیمکتهای سنگی را من بریدم. يكي از علایق شخصي كه دارم ساخت چهره شبيهسازي افراد و بهخصوص شهداي گرانقدر و مفاخر كشورمان است. از كارهايي كه خودم هم بسيار از آنها لذت ميبرم، ساخت چهره مرحوم پروفسور محمدحسین توسيوند، رئيس بنياد فردوسي و متخصص و جراح مشهور ايران است كه در موزه هنرهاي آييني و سنتي خراسان در كنار مجسمه پهلوان رستم كه سال قبل آن را ساختهام، قرار دارد. همچنين ساخت چهره پدربزرگ كودكان بيسرپرست، حاج ناصر راجی در ورودي نگارخانه گلستان، نيمتنه مرحوم علی الهي، مجسمه استاد حسین طالبي و استاد هادی مدرسي، نقاش، استاد قدیر منوچهري، پيكرتراش و سردار شهيد قربان كهنسال، فرمانده بزرگترین گردان اعزامی مازندران (محمدباقر) به جبهه و شهيد سیدحسین حسيني، شهید جواد شکفته و ساخت ذهنی مجسمه مرحوم استاد زرینمهر، نقاش برجسته ایرانی و همچنین ساخت بیش از پنجاه مورد شبیهسازی دیگر را هم در كارنامه دارم.
| لزوم تجدیدنظر در سهم خراسان رضوی از بودجه |
|---|
| جزئیات خسارت حادثه اسلامقلعه |
| روایت عدم اهلیت تصمیمسازان |
| احتمال کاهش معاملات مسکن در ماههای آینده |
| درآمد نیمه اول سال؛ 2322 میلیارد تومان |





پیام شما با موفقیت ارسال شد .