بازتعریفی بنیادین از اقتصاد و ارزان‌سازی در صنعت ساختمان

۱۶ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر : 1769
علیرضا رضوانی* بخش دوم/ در قسمت اول این نوشتار، بازتعریفی بر ماهیت بنیادین اقتصاد، فرصتی فراهم آورد که نگاهی متفاوت و بر خلاف جریان و عمل جاری سرمایه‏‌محور و سوداگرایانه را مرور کنیم و به این ترتیب علم اقتصاد را نه بر اساس تئوریهای جدید و غیرمنطبق با شرایط و زمینه، بلکه در معنا و در مبانی بنیادین و متکی بر ضرورتها و مسائلی که درگیر آن هستیم، تعریف کنیم؛

چنین تعریفی تأکید بر اقتصاد نه به عنوان علم سودآوری هر چه بیشتر، بلکه به عنوان علم صرفه‎جویی، حفظ و جلوگیری از هدر رفتن منابع و علمی هدایتگر در زمانهای بحرانی دارد؛ اجازه می‎خواهم در قسمت دوم این نوشتار در تکمیل مباحث پیش، مروری بر سوابق توسعه دیدگاههای اقتصادمحور در غرب داشته باشیم و بر مدلهای قدیمی و فراموش‏شدة «مهندسی ارزش»، «برنامه‎ریزی معماری» تأکید کنیم و بر «روش‌شناسی» و «مدیریت ساخت» و «ارزیابی پس از اجرا» نیز به عنوان مدلها و شیوه‌هایی بر اقتصادی کردن فرایند تولید و در تولید ساختمان اشاره کنیم .

تاریخ نشان از آن دارد که توسعة تئوریها و مدلهای اقتصادی در غرب نه در زمانهای رونق اقتصادی بلکه در زمان بحرانهای اقتصادی رقم خورده است؛ در اواخر جنگ دوم جهانی و پس از آن در دهه 50 به دلیل بحرانهای تأمین مواد اولیه و نیاز به استفادة بهینه از منابع تولید، روشی در فرایند تولید در مراکز صنعتی متولد شد که آن را در ابتدا با عنوان «تحلیل ارزش» و سپس به نام «مهندسی ارزش» نامیدند؛ مهمترین اصول در این روش عبارتند از تشخیص عناصر و هزینه‎های غیرضروری و حذف آن، خلق گزینه‎های مختلف و ایده‎های نوین، بهینه کردن منابع و مواد اولیه، ساده‎سازی روشها و رویه‏ها، بهبود شکل ظاهر برای جلب نظر مشتری؛ این اصول بسیار جالب توجه هستند و با تأکید بر فرایند تولید، تحلیل، سؤال و مشارکت نظری، تکمیل می‏شوند؛ اگر چه در دو دهة پیش مهندسی ارزش در ایران مورد توجه قرار گرفته بود اما بدون دلیل موجه با گرایش به رویکردهای جدیدتر به فراموشی سپرده شد.

دوم، روشهای برنامه‎ریزی در طراحی بودند که در دهه 60 میلادی در پاسخ به بحرانهای اقتصادی وقت متولد شدند و طی دو دهه تا 1990 توسعه‏ای قابل توجه یافتند؛  ویلیام پنیا را پدر برنامه‎ریزی در امریکا می‎دانند که اولین بار تئوری خود را در مقاله‎ای با نام «تحلیل معماری» در دهة پنجاه ارائه کرد؛ این نظریه در 1969 با عنوان برنامه‎ریزی معماری مکتوب و طی چند دهه تجربه تا 1989 تکمیل و چاپ چهارم کتاب به نام پنیا و پارشال ارائه شد؛ بررسی این مدل بلافاصله مشخص می‎کند که مهمترین موضوع آن توجهات اقتصادی و تعادل بین هزینه و کیفیت، اساس آن است. به باور برنامه‎ریزان طراحی، ساختمان امروزه درگیر عوامل متعددی است و پیچیدگیهای آن تدارک برنامه دقیق و هدفمند را قبل از طراحی توسط معماران الزام‎آور می‌کند؛ متأسفانه برنامه‎ریزی معماری نیز جز در دوره‏ای کوتاه در ایران مورد توجه نبوده و هم‎اکنون نیز یک موضوع فراموش شده است و کمتر معماری این روشها را می‏شناسد، چه آنکه به کار بندد.

سومین تئوریها مربوط به روش‏شناسی طراحی هستند؛ این تعریف ماهیت اقتصادی روشن و روشمندی را مشخص می‌کند؛ به طور کلی تنظیم برنامه و اتخاذ روش برای این است که ما در پاسخ به هر سؤال، یک پروژه یا طراحی، بهترین و مناسب‌ترین اقدامات و ساده‎ترین راه را انتخاب کنیم، به طوری که محصول مطلوب با صرف زمان و هزینة کمتر حاصل شود و در این فرایند منابع کمتری را هدر دهیم؛ علم روش‏شناسی به صورت مدلها و روشهای نظری و عملی در بسیاری از علوم و رشته‎ها توسعه یافت ولی در طراحی ساختمان و معماری آنطور که انتظار می‎رفت جانمایی نشد؛ متاسفانه روش‏شناسی طراحی ساختمان برای طراحان و معماران و طراحان شهری چه در آموزش دانشگاهی و چه در محیط حرفه‎ای مقوله‌ای مجزا از برنامه‌ریزی، مهندسی ارزش، روش تحقیق دانسته می‏شود.

 این تئوریها در غرب و در برخی کشورهای پیشرفتة شرقی در دهه 60 شروع و تا دهه 90 میلادی در بسیاری از ساختارهای مدیریتی و رسمی تثبیت شده بود اما در ایران همچنان موضوعی مهجور باقی مانده است و نه در محیط آموزش و نه در محیط حرفه‎ای کاربرد مؤثر خود را نیافته به‎طوری که فقط به صورت درسی تئوری در آموزش و در محیط حرفه‏ای به صورت مدلی ناکارامد در شرح خدمات مشاوران دیده می‎شود.

برای جمع‏بندی باید گفت که بی‎گمان بخش مهمی از مشکلات اقتصادی در صنعت ساختمان متوجه عدم توجه و بهره‎گیری لازم از این دانشهای تولید شده و در اختیار است و اگر متدولوژیهای «مدیریت ساخت» و «بهره‎برداری» را نیز اضافه کنم، مجموعه‎ای قابل توجه در توسعة مبانی و تکنیکهای اقتصادی به خصوص در جهت ارزان‎سازی در اختیار خواهد بود.

به این ترتیب اگر بخواهم این قسمت از نوشتار را در پیوند با قسمت اول آن به نتیجه برسانیم چنین می‎‏شود که :

- مشکل اصلی در غیراقتصادی بودن و گران تمام شدن ساختمانهای ما و عدم موفقیت در تولید ساختمانهای ارزان و مطلوب در نداشتن مبانی درست در تعریف اقتصاد و تعیین اهداف در آن است و همینطور رجوع به تئوریهای پیشروی غیرمنطبق با شرایط و زمانه و عدم رجوع به متدولوژیهای کارامد تدارک‎شده و قابل استفاده در برنامه‎ریزی و فرایند تولید ساختمان.

- تا زمانی که به چنین مبانی ناکارامدی در خصوص اقتصاد و روش تولید ساختمان عمل می‌‎کنیم، رونق اقتصادی به تولید ساختمانهای پر هزینه و هدررفت منابع و فرصتها ختم می‏شود و دوران رکود نیز که ماهیتاً می‎تواند آبستن تولید مبانی اقتصاد واقعی باشد به انفعال می‎گذرد.

- لازم است با مراجعة مجدد به اصول مهندسی ارزش، برنامه‏ریزی معماری، روش‎شناسی طراحی، اصول مدیریت ساخت و در نهایت مدیریت بهره‎برداری رهیافتهای اقتصادی را در فرایند تولید ساختمان نهادینه کنیم؛ چنین اقدامی نیازمند توجه جدی حوزه‎های آموزش عالی و همینطور مدیریت معماری و شهری در قانونگذاری مرتبط است.

- صنعت ساختمان باید خود را با شرایط اقتصاد متغیر و عدم ثبات که سالهاست با آن درگیریم، تطبیق دهد و چنین هدفی نیازمند درک درست و گزینش برنامة مطلوب در زمان رونق اقتصادی و در زمان رکود است تا فراز و نشیب را به حداقل کاهش دهد.

*عضو هیئت علمی دانشکده معماری دانشگاه آزاد مشهد

« منبع خبری : دنیای اقتصاد » آخرین ویرایش : ۱۷ اسفند ۱۳۹۵, ۱۰:۵۶


نظر سنجی دنیای اقتصاد

اخبار تصویری

پیشخوان خبر

یادداشت ها