چنین تعریفی تأکید بر اقتصاد نه به عنوان علم سودآوری هر چه بیشتر، بلکه به عنوان علم صرفهجویی، حفظ و جلوگیری از هدر رفتن منابع و علمی هدایتگر در زمانهای بحرانی دارد؛ اجازه میخواهم در قسمت دوم این نوشتار در تکمیل مباحث پیش، مروری بر سوابق توسعه دیدگاههای اقتصادمحور در غرب داشته باشیم و بر مدلهای قدیمی و فراموششدة «مهندسی ارزش»، «برنامهریزی معماری» تأکید کنیم و بر «روششناسی» و «مدیریت ساخت» و «ارزیابی پس از اجرا» نیز به عنوان مدلها و شیوههایی بر اقتصادی کردن فرایند تولید و در تولید ساختمان اشاره کنیم .
تاریخ نشان از آن دارد که توسعة تئوریها و مدلهای اقتصادی در غرب نه در زمانهای رونق اقتصادی بلکه در زمان بحرانهای اقتصادی رقم خورده است؛ در اواخر جنگ دوم جهانی و پس از آن در دهه 50 به دلیل بحرانهای تأمین مواد اولیه و نیاز به استفادة بهینه از منابع تولید، روشی در فرایند تولید در مراکز صنعتی متولد شد که آن را در ابتدا با عنوان «تحلیل ارزش» و سپس به نام «مهندسی ارزش» نامیدند؛ مهمترین اصول در این روش عبارتند از تشخیص عناصر و هزینههای غیرضروری و حذف آن، خلق گزینههای مختلف و ایدههای نوین، بهینه کردن منابع و مواد اولیه، سادهسازی روشها و رویهها، بهبود شکل ظاهر برای جلب نظر مشتری؛ این اصول بسیار جالب توجه هستند و با تأکید بر فرایند تولید، تحلیل، سؤال و مشارکت نظری، تکمیل میشوند؛ اگر چه در دو دهة پیش مهندسی ارزش در ایران مورد توجه قرار گرفته بود اما بدون دلیل موجه با گرایش به رویکردهای جدیدتر به فراموشی سپرده شد.
دوم، روشهای برنامهریزی در طراحی بودند که در دهه 60 میلادی در پاسخ به بحرانهای اقتصادی وقت متولد شدند و طی دو دهه تا 1990 توسعهای قابل توجه یافتند؛ ویلیام پنیا را پدر برنامهریزی در امریکا میدانند که اولین بار تئوری خود را در مقالهای با نام «تحلیل معماری» در دهة پنجاه ارائه کرد؛ این نظریه در 1969 با عنوان برنامهریزی معماری مکتوب و طی چند دهه تجربه تا 1989 تکمیل و چاپ چهارم کتاب به نام پنیا و پارشال ارائه شد؛ بررسی این مدل بلافاصله مشخص میکند که مهمترین موضوع آن توجهات اقتصادی و تعادل بین هزینه و کیفیت، اساس آن است. به باور برنامهریزان طراحی، ساختمان امروزه درگیر عوامل متعددی است و پیچیدگیهای آن تدارک برنامه دقیق و هدفمند را قبل از طراحی توسط معماران الزامآور میکند؛ متأسفانه برنامهریزی معماری نیز جز در دورهای کوتاه در ایران مورد توجه نبوده و هماکنون نیز یک موضوع فراموش شده است و کمتر معماری این روشها را میشناسد، چه آنکه به کار بندد.
سومین تئوریها مربوط به روششناسی طراحی هستند؛ این تعریف ماهیت اقتصادی روشن و روشمندی را مشخص میکند؛ به طور کلی تنظیم برنامه و اتخاذ روش برای این است که ما در پاسخ به هر سؤال، یک پروژه یا طراحی، بهترین و مناسبترین اقدامات و سادهترین راه را انتخاب کنیم، به طوری که محصول مطلوب با صرف زمان و هزینة کمتر حاصل شود و در این فرایند منابع کمتری را هدر دهیم؛ علم روششناسی به صورت مدلها و روشهای نظری و عملی در بسیاری از علوم و رشتهها توسعه یافت ولی در طراحی ساختمان و معماری آنطور که انتظار میرفت جانمایی نشد؛ متاسفانه روششناسی طراحی ساختمان برای طراحان و معماران و طراحان شهری چه در آموزش دانشگاهی و چه در محیط حرفهای مقولهای مجزا از برنامهریزی، مهندسی ارزش، روش تحقیق دانسته میشود.
این تئوریها در غرب و در برخی کشورهای پیشرفتة شرقی در دهه 60 شروع و تا دهه 90 میلادی در بسیاری از ساختارهای مدیریتی و رسمی تثبیت شده بود اما در ایران همچنان موضوعی مهجور باقی مانده است و نه در محیط آموزش و نه در محیط حرفهای کاربرد مؤثر خود را نیافته بهطوری که فقط به صورت درسی تئوری در آموزش و در محیط حرفهای به صورت مدلی ناکارامد در شرح خدمات مشاوران دیده میشود.
برای جمعبندی باید گفت که بیگمان بخش مهمی از مشکلات اقتصادی در صنعت ساختمان متوجه عدم توجه و بهرهگیری لازم از این دانشهای تولید شده و در اختیار است و اگر متدولوژیهای «مدیریت ساخت» و «بهرهبرداری» را نیز اضافه کنم، مجموعهای قابل توجه در توسعة مبانی و تکنیکهای اقتصادی به خصوص در جهت ارزانسازی در اختیار خواهد بود.
به این ترتیب اگر بخواهم این قسمت از نوشتار را در پیوند با قسمت اول آن به نتیجه برسانیم چنین میشود که :
- مشکل اصلی در غیراقتصادی بودن و گران تمام شدن ساختمانهای ما و عدم موفقیت در تولید ساختمانهای ارزان و مطلوب در نداشتن مبانی درست در تعریف اقتصاد و تعیین اهداف در آن است و همینطور رجوع به تئوریهای پیشروی غیرمنطبق با شرایط و زمانه و عدم رجوع به متدولوژیهای کارامد تدارکشده و قابل استفاده در برنامهریزی و فرایند تولید ساختمان.
- تا زمانی که به چنین مبانی ناکارامدی در خصوص اقتصاد و روش تولید ساختمان عمل میکنیم، رونق اقتصادی به تولید ساختمانهای پر هزینه و هدررفت منابع و فرصتها ختم میشود و دوران رکود نیز که ماهیتاً میتواند آبستن تولید مبانی اقتصاد واقعی باشد به انفعال میگذرد.
- لازم است با مراجعة مجدد به اصول مهندسی ارزش، برنامهریزی معماری، روششناسی طراحی، اصول مدیریت ساخت و در نهایت مدیریت بهرهبرداری رهیافتهای اقتصادی را در فرایند تولید ساختمان نهادینه کنیم؛ چنین اقدامی نیازمند توجه جدی حوزههای آموزش عالی و همینطور مدیریت معماری و شهری در قانونگذاری مرتبط است.
- صنعت ساختمان باید خود را با شرایط اقتصاد متغیر و عدم ثبات که سالهاست با آن درگیریم، تطبیق دهد و چنین هدفی نیازمند درک درست و گزینش برنامة مطلوب در زمان رونق اقتصادی و در زمان رکود است تا فراز و نشیب را به حداقل کاهش دهد.
*عضو هیئت علمی دانشکده معماری دانشگاه آزاد مشهد
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .