مباد که شهرِ بهشت، دوزخِ‌ خاطره شود!

۲۱ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر : 1793
سعید مهرپویا* شهرها را کالبدها می‌سازند و رویدادها و اندرکنش این دو، آن هم در نیکوترین حال، به زایایی ارزشها می‌انجامد.

پیوستگی ارزشها و ژرف‌شدن‌شان در دل زمان، پرمایگی شهر را برمی‌آورد و بالیدن شهروندان را. پس ارج و آبرویِ شهر و شهروند وابسته به آن ارزشهایِ فربه‌شده در گذر زمان و صیقل‌شده به رخدادها است و آزردن و دست‌انداختن آنها، شاید نه یکباره اما آرام‌آرام، پربهایی شهر را نشانه می‌رود و شهروند گسسته از دیروز را سرگردان، بیگانه و ناآسوده رها می‌کند. این ارزشها برایِ مشهد به بیش از هفتصد سال تداوم همسایگی و ارادت‌ورزی به حضرت رضا (ع) گره خورده است.

دریغ که خبرهای کوتاه، واژه‌های هراسناک و عکس‌های رنج‌آور راوی تخریب و ویرانی، هر از گاهی چنگ به روی ارزشی می‌اندازد و زخم دردناکش به یادمان می‌آورد که مدام باید دربارة اثر چندسویه‌ی شهر، حقیقتِ تاریخی، خاطرة جمعی، نفعِ عمومی و آسودگیِ روانی زنهار زد. راه دور نرویم؛ همین یکی دو سال گذشته را مرور کنیم. چند بار خبر از خانه‌ای آمد، از باغی، از مهدیه‌ای، از بافتی. کاغذها لبریز تکرار همین واژه‌ها شدند و فریاد علاقه‌مندان. اما چه سود این واژه‌ها و واگویه‌ها نه اولین این ویرانی‌هاست و نه گمان می‌رود –با هزار درد- که آخرینشان باشد؛ اما تلنگریست تا سکندری‌خوردن شهر را در شکلی دیگر ببینیم. همین چند ماهه گروهی بی‌چشم‌داشت طرحی برای نگهداری ساختمان انبار کوکاکولا* تهیه کردند، انباری بیش از ۵۰ ساله که نوع خاص سازه‌اش و ایده‌ی طراحی‌اش، جای حفاظت دارد. پیشنهاد را به شهرداری و شواری شهر ارائه کردند تا در طرح آیندة آن محدوده، این بنا جزیی از فضای باز باشد و مانند ساختمان عمومی و فرهنگی در اختیار مردم قرارگیرد. این نمونه و پیشنهادهایی مشابه آن بدون شک هم از مصادیق توسعه‌ی پایدار می‌تواند باشد و هم آن چیزی که اقتصاد مقاومتی خوانده می‌شود.

باری؛ ممکن است گفته شود که شهر با واژه‌ها نمی‌گردد، شهر برای گسترش ناچار به بلعیدن بخشی از گذشته‌اش هم است، هر چیز کهنه‌ای توان و شایستگیِ ماندن ندارد؛ اما اینجا پای هر چیز در میان نیست و اگر چه بناها، کالبدهایی قابل انتقال نیستند اما مفاهیم نهفته در آنها، خواسته یا ناخواسته در طی زمان منتقل می‌شوند و به همین دلیل رویکردهای گوناگون خوانش مفهومِ فرهنگ و کیستی، هم‌نظری ویژه‌ای در حفظ میراث فرهنگی و تاریخی به‌عنوان راویان صادق گذشته دارند. اگر کمی دورتر شویم و ژرف‌تر ببینیم، آنچه می‌خواهیم چه جلب سرمایه، چه توسعه‌‌های دیگر و آنچه برآمده از نیت خیر گستردن سفرة اقتصاد، فرهنگ و آموزش است –به دور از آلودگی و نفسانیت‌زدگی- می‌تواند در کنار گذشته شکل گیرد نه بر آن، می‌تواند پاس‌داشتن بوده‌ها باشد نه پایمال‌کردنشان؛ تا بی‌اضطراب و تنش نیازی نباشد با هزار سختی، با چسباندن و پینه‌کردن بگوییم که چه بوده‌ایم، چه داشته‌ایم؛ تا هر خشتش، هر نقشش، هر رنگش خود شهادت دهد به گذشته‌اش. تا سرمایه‌‌های ملموس و ناملموس گرفتار نیتهای خیر اما واژگونه نشود؛ آن گونه نیتهایی که توسعه را، قدکشیدن را با خراشیدن تن پیرِ شهر جشن می‌گیرد.

رسیدن به چنین بلندی‌، باید خواستی همگانی باشد و دغدغه‌ای عمومی تا حول موضوعی که سود آن به جمع، آن هم همچون میراثی میان‌نسلی، می‌رسد؛ امیدوار بمانیم که از مرتبة شهرنشینی به آستانة شهروندی می‌رسیم و با شناخت حقوق و مسئولیتهای فردی در برابر اجتماع، حقوق دیگران و نسلهای بعد را گرامی‌ می‌داریم و عاقبت‌اندیشی را به عافیت‌اندیشی برتری می‌دهیم. شکل‌گیری گفتگوی عمومی دربارة میراثِ فرهنگی و مطالبة تداوم‌بخشی به حافظة شهر از طریقِ حفظ شواهد تجربه‌پذیر تاریخی؛ یعنی پذیرفتن پاسداری از هویت به مثابة خیرِ جمعی، و بزنگاهی بااهمیت است برای تمام دغدغه‌مندان و خیران، که پای در میدانی بگذارند که افزون بر ساخت مسجد، مدرسه و درمانگاه، می‌توان گوشه‌چشمی هم به خاطرات جمعی داشت و حافظ تفکر و اندیشه‌ای شد که ارج‌گذارنده و معنابخشِ زندگی جمعی خواهد بود؛ تا مالک سرزمینی باشیم که متعلق به آنیم. حال می‌توان آسوده شد و رنگ و بوی مشهد را جست و تکرار کرد که مشهد با شعار شهرِ بهشت نمی‌شود، با نمایشگاه دوست‌داشتنی نمی‌شود، مشهد با تیمارِ خاطره‌هایش، با شبهایش، با روزهایش، با سلام‌دادن‌هایش، با خودش و با حساسیت، همت و همراهی ما مشهد می‌شود.

*  روزنامة شرق مورخ ۱۹ بهمن سال گذشته در صفحة ۱۲ نوشته است: انبار کوکاکولا در سال ۱۳۴۱ با طراحی گروه معماری براون‌دالتاس اجرا شد؛ همانها که بعدها اقامت‌گاه فاطمه پهلوی -موزة نگارستان باغ سعدآباد- و ساختمان پلاسکو را کار کردند. سازة ویژه‌ی ساختمان که در زمان خودش نوآورانه بود و اجازه می‌داد تا با طاق ضربی رایج دهانة بزرگی تا حدود ۶ متر را پوشش دهد. همچنین این دهانه و شکل بیرونی سقف به بحث تاسیسات و جمع‌آوری آب باران هم کمک می‌کرد. همین روش را بعدها در موزة نگارستان هم به کار بردند با این تفاوت که مقطع سقف از چهارضلعی به هشت‌ضلعی بدل شد و دهانة بزرگ‌تری را پوشاند.

*معمار و پژوهشگر

« منبع خبری : دنیای اقتصاد » آخرین ویرایش : ۲۱ فروردین ۱۳۹۶, ۱۱:۰۳


نظر سنجی دنیای اقتصاد

اخبار تصویری

پیشخوان خبر

یادداشت ها