. از این دست سفرها که برای اهداف مختلفی شکل میگیرد تا صدایشان را به گوش دیگران برسانند، زیاد میبینیم، اما به اعتقاد نگارنده آنچه این خانواده را متمایز میکند همراهی دو کودک خردسال و جنس اعتراضشان است که از خاستگاه موسیقی مقامی برخاسته است. زهره براتی و احمد مهرچیان و باران و کورش، دو فرزند این خانواده از شرق تا شمال و از غرب تا جنوب ایران را طی شصت روز پیمودهاند تا شعار «ما حق داریم آوازهای سرزمین مادری را در شهرمان بشنویم» را به گوش تمام مردم ایران برسانند.
مادر این خانواده میگوید: ما همیشه در فضای کاری خودمان بودیم و همیشه میگفتیم ما هرکداممان یک نفریم و هرچقدر هم که دغدغه داشته باشیم صدایمان به جایی نمیرسد اما این بار، تصمیم گرفتیم به اندازه چهار نفرمان، حرف بزنیم.
در ادامه، صحبتهای این زوج را که در تحریریه دنیای اقتصاد در مشهد انجام شده، میخوانید...
فکرش را میکردید با انجام این کار، تا این حد رسانهای شوید؟
مهرچیان: انتظارش را داشتیم، اما ابتدا که سفرمان را شروع کردیم رسانهها نسبت به پوشش خبری این کار کم لطفی کردند، تا 34 روز اول سفرمان فقط دو رسانه پوشش تصویری انجام دادند. با برخی رسانهها که تماس گرفتیم، میگفتند ما از حرکت ارزنده شما باخبریم ولی بهخاطر سیاستهای رسانهمان امکان پوشش خبری نداریم. نهایتا شمارة یکی از خبرنگاران ایلنا را پیدا کردیم و اینگونه ایلنا اولین رسانهای بود که این خبر را منتشر کرد و بعد از آن انگار راه برای باقی رسانهها هم باز شد و یا متوجه شدند که ما تنها خواهان حقوق شهروندیمان هستیم و حرف نامربوطی نمیزنیم.
تاثیر پوشش رسانهها در سفرتان بعد از 34 روز چطور بود؟
خیلی تاثیر مثبتی داشت، پس از پوششهای رسانهای به هرشهری که میرفتیم مردم ما را میشناختند، با ما همدل بودند و بسیار کمکمان میکردند.
محرک و انگیزه اصلی شما برای آغاز این سفر چه بود؟
مهرچیان: ما برای کنسرت استاد ناظری و پسرش حافظ، در قوچان بلیت داشتیم اما متوجه شدیم از دو ساعت قبل از برگزاری کنسرت درهای سالن پلمب شده و کسی هم در این مورد پاسخگو نیست، حتی سرویسهای بهداشتی هم پلمب شده بود. حتی تا ساعت یازده و نیم شب به احترام استاد ناظری صبر کردیم و سپس به خانه بازگشتیم و تا صبح خوابمان نبرد.
براتی: ما آنقدر علاقهمند به موسیقی هستیم که حاضریم برای شنیدنش به شهرهای دیگر برویم، اما وقتی دیدیم 150 کیلومتر آنطرفتر از مشهد هم نمیگذارند موسیقی بشنویم، گفتیم چرا اصلا باید به شهر دیگری برویم؟ چرا در شهر خودمان موسیقیمان را نشنویم؟ و به این نتیجه رسیدیم که باید در حد یک خانواده چهار نفره حرفمان را بزنیم و چون تریبونی نداشتیم تصمیم گرفتیم به این سبک سفر کنیم تا صدایمان شنیده شود.
سفرتان را چه تاریخی و از کجا آغاز کردید؟
مهرچیان: ما از 7 مرداد سفرمان را شروع کردیم، شعارمان را روی برگه بزرگ چاپ کردیم و ابتدا به حرم امام رضا (ع) و بعد از آن به آرامگاه فردوسی رفتیم و از آنجا به شهرهای استان خودمان سفر کردیم و به دیدار برخی اساتید موسیقی مقامی خراسان از جمله استاد «عثمان محمدپرست» و استاد «عبدلله امینی» رفتیم.
در کنسرت استاد ناظری در تهران هم شرکت کردید، آیا ایشان متوجه این حرکت شما شد؟
مهرچیان: بله، ما بعد از کنسرت استاد ناظری با ایشان دیدار داشتیم و پس از اینکه با پسرشان حافظ صحبت کردیم ایشان متوجه موضوع شدند و میخواستند با بنر ما عکس بگیرند اما متاسفانه چون سالن وزارت کشور بود اجازه نداده بودند کوله ها و بنرمان را به داخل سالن ببریم.
پس از تهران به کدام شهرها رفتید و با کدامیک از اهالی موسیقی دیدار داشتید؟
مهرچیان: پس از تهران به شهرهای قم، اصفهان، کاشان و قزوین رفتیم، در اصفهان «سالار عقیلی» و در تبریز استاد «اسفندیار قرهباغی» و «علیرضا قربانی» را ملاقات کردیم. استاد «سیفالله شکری» را نیز در قزوین و استاد «عاشیق دهقان» را در ارومیه ملاقات کردیم، برایمان خیلی ناراحت کننده بود که ایشان در یک قهوهخانه تاریک در شهر ارومیه موسیقی اجرا میکرد.
چه چیزی باعث شد که سختی چنین سفری را با دو کودک خردسال به جان بخرید؟
براتی: هرچند این سفر برای بچههایمان سخت بود اما آنقدر فرهنگ و اصالتمان برای ما ارزشمند است که سختی جاده و پیادهروی همراه با بچههایمان را به جان خریدیم، ما میخواهیم بگوییم بچههایمان پدران و مادران آیندة این سرزمین هستند. ما معتقدیم تهاجم فرهنگی وجود ندارد ما خودمان هستیم که اجازه نمیدهیم بچههایمان موسیقی، فرهنگ و شعر ایرانی را بشناسند. این ما بزرگترها هستیم که ارتباط بچهها را با فرهنگمان قطع میکنیم.
بازخورد و واکنش باران و کورش به این سفر چه بود، چقدر هدف شما را درک کرده بودند؟
براتی: دختر شش ساله من کاملا هدف این سفر را درک کرده بود. یک بار آقایی پشت کولهپشتی من را خواند و با خود زمزمه کرد: ما زمانی حق داشتیم... اما باران به نشانة اعتراض و با تعجب در پاسخ آن آقا گفت: ما هر سال این حق را داریم. ما فکر میکنیم بچهها نمیفهمند و این خیلی بد است که از کودکی برنامهریزی درستی برای آنان نداریم. دخترم عاشق موسیقی است، او از تنهایی و تاریکی میترسید اما یک روز به من گفت من وقتی آهنگ «ای ایران» را میشنوم شجاع میشوم. من هیچگاه معنی کلمات این شعر را به او نگفته بودم و این تنها تاثیر و قدرت موسیقی بود که به کودکم احساس قدرت و شهامت داده بود. ما در این سفر میخواستیم به بچه هایمان یاد بدهیم برای رسیدن به هدفشان حرکت کنند حتی اگر سختیهای زیادی پیش رو داشته باشند.
آنچه پس از سفرتان اتفاق افتاد همانی بود که انتظارش را داشتید یا نه؟ فکر میکنید به هدفتان رسیدید؟
براتی: از کودکی همیشه این جمله امام خمینی که «شما مامور به تکلیف هستید نه نتیجه» در ذهنم هست، ما همیشه به کاری که انجام میدهیم فکر میکنیم نه نتیجة کار. ما تنها سعی کردیم صدایمان شنیده شود. اما خوشبختانه وقتی مجدد به تهران رفتیم تا نامهمان را از طریق وزارت کشور به رئیس جمهوری برسانیم متوجه شدیم که سفرمان بازخورد خوبی داشته است.
بازخورد و پاسخی هم برای نامهتان دریافت کردهاید؟
براتی: هنوز خیر، نامه را به دکتر محمدمهدی احمدی، مدیر کل دفتر هماهنگی امور استانهای وزارت ارشاد تحویل دادیم و متن این نامة سرگشاده را نیز که از زبان یک مادر ایرانی است در کانال تلگراممان منتشر کردیم.
اخیرا شاهد برگزاری دو کنسرت در نزدیکی شهر مشهد بودیم، آیا خودتان را در این موضوع سهیم میدانید؟
براتی: امیدواریم که اینگونه باشد و این روند ادامه داشته باشد، امیدواریم کار ما کمترین کمکی به دنیای موسیقی کرده باشد.
این سفر به طور حتم لحظه های تلخ و شیرین زیادی داشته است، برایمان از آن لحظات بگویید.
براتی: دیدار با استاد علیزاده، استاد ناظری و استاد کلهر از شیرینترین لحظات سفرمان بود، ایشان از جمله هنرمندانی بودند که خیلی از ما استقبال و با ما همدلی کردند، ایشان را در افتتاح خانة تنبور در کرمانشاه ملاقات کردیم، کسی چون استاد علیزاده هیچ وقت خودش را جدا از مردم نمیداند او حتی همراهی مردم با هنرمندان برایش زیباست و خودش دوشادوش مردم است.
مهرچیان: چیزی که ما را خیلی ناراحت میکرد این بود که بعضی از مردم و خیلی از مسئولان حتی نمیخواستند شعار روی بنر ما را ببینند، به ما غیر مستقیم میگفتند بنرتان را بردارید. به ما بلیت کنسرت میدادند و میگفتند موسیقیتان را شنیدید حالا برگردید به شهر خودتان و جایی این شعارتان را مطرح نکنید و این از لحظات تلخ سفر بود.
آیا در سفرتان با مسئولان دولتی هم دیداری داشتهاید؟
مهرچیان: از طرف مسئولان تماسی با ما گرفته نشد، ما خودمان به آنان مراجعه میکردیم، اکثرا مسئولان شهرها با بنر ما عکس نمیگرفتند. به جز حجتالاسلام حبیب رضا ارزانی مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.
پس از بازگشت به مشهد چطور؟ آیا ملاقاتی با مسئولان استانی داشتهاید؟
مهرچیان: با آقای سرابی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و آقای سمیع مسئول اداره موسیقی دیدار کردیم؛ آنان به ما میگفتند: «چه خوب بالاخره یک نفر در مشهد صحبت کرد. وقتی میگویند در مشهد کنسرت برگزار نشود، چون کسی اعتراضی نمیکند، برخی میگویند پس حتما مردم موسیقی نمیخواهند که آن را مطالبه نمیکنند.» من فکر میکنم این خیلی بد است که مردم مطالبهگر نیستند. برای دیدار با فرماندار و استاندار هم درخواست دادیم اما هنوز نتیجهای نگرفتیم و منتظر پاسخ هستیم. میخواهیم گزارش سفرمان را به آنان بدهیم و با اعضای شورای شهر هم قرار است دیداری داشته باشیم و امیدواریم به نتیجه برسیم.
برای این سفر چقدر هزینه کردید؟
مهرچیان: شاید بتوان گفت برای جابجایی و سفر به شهرها یک ریال هزینه نکردیم. تمام شهرها را با کامیون و تریلی بهصورت رایگان سفر کردیم. بیشترین هزینه ما در داخل شهرها بود که بازهم بیشتر سعی میکردیم از اتوبوس و مترو استفاده کنیم. آشپزی و پخت و پز هم با خودمان بود و در روز یک وعده غذای اصلی میخوردیم.
در طول سفر آیا عاملی مانع ادامه راهتان شد که شما را به فکر بازگشت به مشهد بیاندازد؟
مهرچیان: خیر، تنها روز اول سفر همسرم تلفن همراهش را در پارک جا گذاشت، تمام اطلاعات مورد نیاز سفر ما در آن تلفن همراه بود، درنتیجه مجبور بودیم به مشهد بازگردیم که خوشبتانه یکی از مردم روستای نشتیفان خواف گوشی را پیدا کرد و به دستمان رساند.
| لزوم تجدیدنظر در سهم خراسان رضوی از بودجه |
|---|
| جزئیات خسارت حادثه اسلامقلعه |
| روایت عدم اهلیت تصمیمسازان |
| احتمال کاهش معاملات مسکن در ماههای آینده |
| درآمد نیمه اول سال؛ 2322 میلیارد تومان |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .