اگر محیط نهادی تسهیلکننده مبادلات باشد، در اصطلاح گفته میشود محیط کسبوکار مناسب است و انتظار میرود منافع مبادلات از هزینههای آن فراتر رود و به طریق اولی نوآوریهای وابسته به این مبادلات تحقق یابد و برعکس. در این مقاله با پیروی از آراء اقتصاددان بزرگ نهادی، جان آر. کامنز، استدلال میشود که یکی از مسیرهای شناسایی و طراحی نهادهای کاهنده هزینه مبادله توجه به تعارض منافع میان فعالان اقتصادی و ارائه راهکارهایی جهت همسوسازی منافع ایشان است. در این چارچوب نشان داده میشود که برخی از شاخصهای کسبوکار بانک جهانی مربوط به احصای وجود یا عدم وجود نهادهای همسوکننده منافع فعالان اقتصادی است. اگر این اندیشه پذیرفته شود مؤلفه بهبود محیط کسبوکار را میتوان فرآیندی تلقی کرد که با طراحی نهادهای مناسب به طور مستمر در جهت کاهش تعارض منافع عمل میکند.
میزان هزینهای که فعالان اقتصادی از ناحیه محیط کسبوکار خود متحمل میشوند امروزه اهمیتی دو چندان یافته است و سرمایهگذاران برای تصمیمگیری در خصوص سرمایهگذاری در یک کشور یا تداوم سرمایهگذاریهای قبلی خود به علائمی توجه میکنند که از ناحیه محیط کسبوکار دریافت میکنند؛ اگر احساس کنند هزینههای مبادلاتی فعالیت در یک محیط اقتصادی نسبت به محیطهای دیگر به طور بازدارندهای بالا است به تدریج در تصمیمات خود بازنگری کرده، برنامه کسبوکار خود را تغییر میدهند.
اینکه محیط کسبوکار چه هزینههایی را به فعالان اقتصادی تحمیل میکند به کیفیت نهادها، شیوههای تدبیر امور (حکمرانی) و فرآیندهای دیوانسالاری بستگی دارد؛ وقتی ترخیص یک کالا از گمرک زمانبر میشود و فعال اقتصادی از این ناحیه متحمل هزینه میشود در واقع دارد هزینه ناکارآمدی دیوانسالاری حاکم بر گمرک کشور و شیوههای ناکارآمد تدبیر امور را میپردازد. وقتی یک فعال اقتصادی برای دریافت انشعاب آب یا اتصال به شبکه تأمین برق مجبور به صرف مدت زمانی مدید و رفتوآمد مکرر به ادارات آب و برق یک کشور میشود در واقع دارد هزینه ناکارآمدی ادارات دولتی را میپردازد. وقتی که یک سرمایهگذار نمیتواند از طریق بازار سرمایه تأمین مالی کند و مجبور میشود از روشهای ناکارآمد تأمین مالی استفاده کند به واقع متحمل هزینههایی میشود که منبعث از ناکارآمدی نهادهای مرتبط با بازار سرمایه و قواعد حقوقی حاکم بر آنها است.
بامول توضیح میدهد اگر نهادهای حاکم بر یک اقتصاد ناکارآمد باشند، فعالیتهای کارآفرینانه به جای اینکه در مسیرهای مولد جریان یابد به مسیرهای غیرمولد و حتی مخرب سوق پیدا میکند. نظریه بامول مبتنی بر این فرض است که کارآفرینان، تلاشهای خود را در مسیرهای متفاوتی بهکار میگیرند و انتخاب ایشان در خصوص اینکه در چه مسیر حرکت کنند به کیفیت نهادهای اقتصادی، سیاسی و قانونی حاکم بر جامعه بستگی دارد.
اگر بپذیریم کیفیت نهادها، نظام تدبیر امور و فرآیندهای دیوانی تأثیری معنادار در شکلگیری فعالیتهای مولد دارد، آنگاه این پرسش مطرح میشود که با چه روشی میتوان به مطالعه محیط کسبوکار پرداخت و از رهگذر این مطالعه پیشنهادهایی برای اصلاح محیط استخراج کرد. ادعای این مقاله آن است که یک دلیل عمده بالا بودن هزینه مبادله در محیط فعالیت اقتصادی وجود تعارض منافع میان فعالان اقتصادی و ناتوانی محیط نهادی در مدیریت این تعارضات است و برای بهبود محیط کسبوکار باید در فرآیندی مستمر این تعارضات شناسایی شود و برای همسوسازی منافع ذینفعان، تدابیر حقوقی و سازمانی لازم اندیشیده شود.
در این چارچوب، مقاله حاضر به این ترتیب سازماندهی شده است: پس از مقدمه در بخش دوم با استفاده از آرای اقتصاددانان نهادی و از جمله جان آر. کامونز ارتباط نهادها و تعارض منافع تبیین میشود. در قسمت سوم مقاله چند شاخص از شاخصهای کسبوکار بانک جهانی از منظر تعارض منافع مطالعه شده و ارتباط وضعیت مطلوب شاخصهای مورد نظر با همسوسازی منافع متعارض ذی نفعان مورد مداقه قرار میگیرد. در قسمت چهارم، مطالب مقاله جمعبندی میشود.
بسیاری از انواع هزینه مبادله که مانع از تحقق معاملات اقتصادی و کسب منافع آنها میشود ریشه در تعارض منافع میان فعالان اقتصادی دارد. اگر فعالان اقتصادی نمیتوانند کسبوکار بزرگ مقیاس خود را از طریق بازار سرمایه تأمین مالی کنند و مجبور به استفاده از روشهای پرهزینه تأمین مالی نظیر اخذ تسهیلات بانکی میشوند تا حد زیادی به دلیل آن است که سرمایهگذاران نمیتوانند مطمئن باشند که این فعالان از سرمایه ایشان در جهت منافع خود و به زیان سهامداران بهرهبرداری نمیکنند. اگر مردم در تأمین مالی کالاهای عمومی و به طور کلی زیرساختهای اقتصادی کشور مشارکت نمیکنند به این دلیل است که اطمینان ندارند که دیگران هم در این کار مشارکت میکنند و تنها گیرنده سواری مجانی نیستند. اگر مردم به راحتی مالیات پرداخت نمیکنند به این دلیل است که مطمئن نیستند که دولت منابع حاصل از مالیات را در جهت منافع ایشان هزینه میکند.
در طول تاریخ، نوآوریهای نهادی و طراحی ساز و کارهای خاص برای غلبه بر تعارض منافع، باعث کاهش هزینه مبادله و تحقق منافع تجارت شده است. غلبه کنند. محققان زیادی با مثالها و وقایعنگاریهای مختلف این ادعا را -اگرچه نه با این بیان مستند کردهاند.
رونالد هریس در مقالهای با عنوان «نوآوریهای نهادی، تئوریهای بنگاه و تشکیل شرکت هند شرقی» به خوبی توضیح میدهد که شرکت سهامی عام چگونه در انگلستان برای غلبه بر تعارض منافع شکل گرفت: «ناخدای شجاع یک کشتی در انگلستان سده هفدهم به سرمایهگذاران در یک شهر بندری پیشنهاد کرد که آنها هزینه مالی سفر دریایی وی به آسیا را برای واردات ادویه تأمین کنند. سفر دریایی به طور ذاتی پرریسک است. آبوهوا نامطمئن بوده و گذرگاههای دریایی ناشناخته و نامطمئن هستند. دزدان دریایی هلندی، کشتیهای انگلیسی را غارت میکنند و دزدان دریایی انگلیسی، کشتیهای هلندی را غارت میکنند و سایر دزدان دریایی از هر دوی آنها غارت میکنند، اما اگر ناخدا بتواند با محموله ادویه به بنادر انگلیس برگردد، آنها ثروت عظیمی به چنگ خواهند آورد. ناخدای کشتی باید سرمایهگذاران را متقاعد سازد که او میتواند چنین کاری بکند. او نیاز به کشتی بزرگی دارد که مناسب برای دو تا پنج سال مسافرت باشد. ناخدا برای اینکه آنها را متقاعد سازد، اسرار خود را درباره چگونگی رسیدن به آسیا و اینکه هنگام ورود چهکار میکند برای آنها فاش خواهد کرد. ناخدا باید به سرمایهگذاران اعتماد کند که رازش را به آنها بازگو کند و سرمایهگذاران باید به ناخدا اعتماد کنند تا کشتی و ملزومات سفر را در اختیارش بگذارند.
علی نصیری اقدم؛ عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی
زینب مرتضویفر؛ عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی واحد تهران
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |





پیام شما با موفقیت ارسال شد .