نه تنها دیزاینِ گرافیک بلکه کلِ دیزاین در زندگی و جامعه معنا پیدا میکند. زندگی شهرنشینی امروز بشر را نمیتوان بدون دیزاین متصور بود. از این رو باید امکانات برای بروز و استفاده از دیزاینِ خوب فراهم شود. دیزاین با کاربردش معنا پیدا میکند، وگرنه فرقی با اثر هنری ندارد. ساعد مشکی، گرافیست نام آشنای خراسانی با تاکید بر این عبارات، اهمیت «دیزاین» در زندگی امروز شهری را گوشزد میکند و میگوید واژة طراحی معادل مناسبی برای واژة دیزاین نیست. مثل خیلی از واژههای بیگانه که در زبان فارسی جا افتاده است این واژه را هم باید به دایرة لغات خود بیافزایم و مهمتر از آن با مفهوم و کاربردش آشنا شویم. ساعد مشکی در این گفتگو علاوه بر تشریح مفهوم دیزاین، دربارة اهمیت گرافیک محیطی شهری، تعامل بین دیزاینرها و شهرداریها، وضعیت فضاهای آموزشی و تجربه طراحی آلبوم موسیقی برای بزرگان موسیقی مقامی خراسان صحبت میکند.
شما همواره از آن دست طراحان گرافیکی هستید که از عدم تعامل گرافیک با جامعه انتقاد میکنید، فکر میکنید وضعیت کلانشهری مثل مشهد در این زمینه چگونه است؟
مشکلی که در گرافیک شهری وجود دارد خاص مشهد نیست، تمام ایران اینگونه است، دلیل آن هم از یکسو خود طراحان گرافیک و از سویی مسئولان و مدیران هستند. باید به دیزاین به معنای اصلی آن توجه شود. متاسفانه برای دیزاین و طراحی (DRAWING) در فارسی کلمه طراحی را استفاده میکنیم و برای تفکیک این دو در طول مصاحبه دیزاین را به کار میبرم تا گرافیک زیرمجموعة هنر قلمداد نشود.
فرض کنید برای یک رویداد فرهنگی در مشهد فراخوان طراحی پوستر داده میشود. پوسترهایی ارسال و تعدادی از آنها انتخاب میشوند. اما در شهر محلی برای نصب پوستر نداریم! در نتیجه دیزاین که ماهیت آن ارتباط با جامعه است، ارتباطی با جامعه پیدا نمیکند. پوسترها در نمایشگاهها نمایش داده میشوند و نهایتا چند صد نفر از خودمان میآییم و پوسترها را میبینیم. این دیگر نامش گرافیک محفلی است و هیچ ارتباطی با دیزاین ندارد. آثار تولید شده باید در جامعه دیده شوند.
برای ساختن شهری با گرافیک خوب نیاز به چه اقداماتی است؟
اگر ما دیزاینرها (منظورم دیزاینرها از رشتههای گوناگون دیزاین است) تجمع خوبی داشته باشیم میتوانیم یک شهر خوب بسازیم. اگر معماران، دیزاینرهای داخلی، دیزاینرهای شهری، دیزاینرهای صنعتی، دیزاینرهای مُد و ... همه دست به دست هم دهند شهر زیبا میشود منتها لازمه همة اینها وجود یک مدیرت هنری جامع و خوب است. یعنی پذیرش نقش موثر دیزاین در زندگی شهری از سوی مسئولان. مشهدی که در سال 2017 بهعنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شد، هیچ فرقی با گذشته نداشت. تنها با طراحی یک نشانه و یک هویت بصری درحد اوراق اداری و چند نمونۀ کوچک نمیتوانیم بگوییم که پایتخت فرهنگی دارای هویت شده است.
به نظر شما در مشهد 2017 بیش از همه چه نکتهای در گرافیک محیطی شهری رعایت نشده بود؟
یکی از چیزهایی که در مشهد و بهطورکل در شهرهای زیارتی و توریستی خیلی مهم است و باید رعایت شود، دیزاینِ اطلاعات است. چند سال پیش که در یک سمینار شهری در مشهد شرکت کردم گفتم که اگر قرار است مشهد در سال 2017پایتخت فرهنگی جهان اسلام شود، لازم است ساختار دیزاینِ مشخصی داشته باشد که به بهترین نحو روحیۀ چنین عنوانی را معرفی کند. حداقل کاری که مسئولان میتوانند انجام دهند این است که از دیزاینرها برای طراحی راهنماهای شهری کمک بگیرند؛ تا به نحوی طراحی شوند که گردشگران در این شهر گم نشوند و مثلا در هر نقطه از شهر که باشند بتوانند به راحتی حرم را پیدا کنند. طبعا انجام چنین کاری در همه جای جهان به عهدة دیزاینرهای گرافیک است اما فکر نمیکنم در این مورد کسی به دیزاینرهایِ گرافیک مراجعه کرده باشد. لازمه انجام چنین کاری وجود تعامل خوب و مناسب بین دیزاینرها و شهرداری است.
فکر میکنید دلیل اینکه تعامل خوبی بین طراحان گرافیک حرفهای و مسئولان شکل نگرفته چیست؟ این ارتباط صحیح به چه نحوی باید شکل بگیرد؟
بگذارید اول از صنف خودمان انتقاد کنیم؛ اول اینکه ما دیزاینرها نتوانستهایم ارزش و اهمیت حرفهمان را به دیگران، یا حداقل مراکز دولتی و شهری منتقل و تفهیم کنیم. دوما مسئولان هم نتوانستهاند و ندانستهاند که نیازشان را باید چگونه مطرح کنند و از چه کسی کمک بخواهند. چرا؟ چون آموزش کافی ندیدهایم و آموزش کافی ندادهایم. در این لحظه، اگر همۀ شهرداری های ایران هم تصمیم بگیرند که گرافیک شهریشان را اصلاح کنند، ما دیزاینرهایی که تخصص کافی در این زمینه داشته باشند، نداریم.
مفهوم دیزاین برای مسئولان و حتی بسیاری از دیزاینرهای ما جا نیافتاده است. چون آنچه که در اغلب دانشکدهها تدریس میشود دیزاین به معنای درست کلمه نیست. اگر صریحتر بخواهم بگویم، دانشکدههای ما یا روش و برنامۀ آموزشی درستی برای آموزش دیزاین ندارند و یا اگر برنامهای دارند، بسیار عقبمانده و بیمصرف است. دیزاین یک فرایند است. یعنی یک فرایند را برای تولید یک اثر طی کنیم. آن اثر باید کاربردی و بهدردبخور باشد. در واقع دیزاینر باید مشکلی را حل کند و زندگی را تسهیل کند. به ویژه زندگی دشوار و پر استرس امروز شهری را. آنچه در فرایند دیزاین تولید میشود، صرفا یک اثر هنری نیست. اگر تنها برای دل و سلیقۀ خودمان دیزاین کنیم، طراحان میگویند مشتریان نمیفهمند، سفارشدهندهها هم میگویند طراحان متوجه نیستند که ما چه میگوییم و چه میخواهیم. هردو هم حق دارند چون هردو آموزش درستی ندیدهاند. در نتیجه هیچ وقت ارتباط درستی بین این دو گروه برقرار نشده است. اکنون زمان آن رسیده که رسانهها اهمیت این مسائل را جدیتر تذکر دهند.
خود رسانهها بهعنوان پل ارتباطی بین جامعه و طراحی گرافیک چقدر در گرافیک مطبوعات حق مطلب را ادا کردهاند؟
هزینه کردن برای گرافیک مطبوعات در ایران ممکن است برای روزنامهها مقرون به صرفه نباشد. وگرنه چه بسیار نشریاتی که در دنیا منتشر میشوند و مدام دیزاینِ گرافیکشان هم به روز میشود، اما در ایران ماجرا فرق میکند. با این حال تلاشهایی شده و گاه شاهد اتفاقات خوبی هستیم.
شاید همین موضوع باعث شود که شاهد یکسری کارهای غیرحرفهای از افراد غیرمتخصص و در نتیجه انتشار آن باشیم، برای مقابله با این معضل چه راهکاری وجود دارد؟
این موضوع که به آن اشاره کردید، یعنی استفاده از افراد غیر حرفهای در تمام دنیا وجود دارد. اما در جایی که سفارش دهنده ارگانی مثل شهرداری یا رسانه است، مخاطب جامعه است و برای شهر یا بخشی از شهر قرار است دیزاین انجام شود، دیگر این حق را ندارند که به یک طراح مبتدی و غیرحرفهای سفارش دهند. چنین چیزی در کشورهای پیشرفته هرگز اتفاق نمیافتد. اما ما در اینجا گاهی چیزهایی میبینیم که نمیشود نامش را دیزاین گذاشت. دلیلش این است که همیشه در کارهای مهم به آدم های حرفهای مراجعه نمیکنیم. مشکلی که در دیگر زمینهها هم شاهدش هستیم. مگر همیشه وزارت اقتصاد ما به یک اقتصاددان واگذار میشود!؟
فضاهای آموزشی ما چقدر در فرهنگ سازی این مهم موثر بودهاند؟
متاسفانه ما هیچگاه به دیزاین بهعنوان یک رشته کاربردی و موثر در جامعه نگاه نکردهایم. در نتیجه در دانشگاههای ما نیز گروه هنر و گروه دیزاین در یکجا هستند. و چون مدام از هنر حرف زدهایم، دیزاین هم شخصی قلمداد شده و تقریبا ارتباطش با جامعه قطع شده است. تکثیر بیرویۀ مراکز آموزشی که از حداقلهای برنامهریزی بیبهرهاند هم معضل دیگری است. موضوع این است که ما اصلا به این تعداد دیزاینرِ گرافیک نیاز نداریم. تعدد دکترای گرافیک چیزی جز یک توقع بزرگ ایجاد نمیکند. ما به متخصصان ویژه در دیزاین نیاز داریم، شهرداریها به دیزاینرهایِ محیطی نیاز دارند. شهرداریها میتوانند بجای برگزاری این همه نمایشگاههای بیهودة پوستر، 5 نفر را با تعهدات لازم بورسیه کنند تا در دانشگاههای معتبر طراحی محیطی تحصیل کنند و بعد از چهار سال به ایران بازگردند و ضمن آموزش آن رشته، برای شهرداریها هم دیزاین حرفهای انجام دهند.
برگزاری کارگاه های آموزشی چقدر میتواند موثر باشد؟
کارگاههای آموزشی در کنار یک روند و برنامۀ مدون آموزشی خیلی مفید است. تصور کنید که دانشگاهی، برنامهای مشخص برای آموزش دانشجویانش دارد و تکلیفش معلوم است که در پایان هر مقطع، چه نوع دانشجویی فارغالتحصیل میشود. وقتی در کنار این برنامۀ مشخص، با طراحان متفاوت و صاحب نگاه و نگرشِ متفاوت کارگاه برگزار میکنند، دانشجویانشان یک بعدی و منحصر به آموزشهای آن دانشکده نمیشوند. در غیر این صورت کارگاهها ممکن است نهایتا تلنگر کوچکی باشند و معمولا به نتایج درخشانی نمیرسند.
شما در کارنامه هنریتان به وفور تجربه طراحی آلبوم موسیقی را داشتهاید، یکی از این آلبومهای موسیقی خونپاش و نغمهریز است که با هنرنمایی مرحوم سمندری و مرحوم شریفزاده و دیزاین شما، یک اثر منسجم و حرفهای در جامعه منتشر شد. اتفاقی که به ندرت در وادی موسیقی مقامی شاهدیم. ابتدا بگویید چه شد که این همکاری شکل گرفت؟
سالها پیش در یک برنامه رادیویی صدای دوتار مرحوم سمندری را شنیده بودم. آن زخمۀ استثنایی و بیمانند. چندسال بعد خیلی اتفاقی در نشر ماه ریز 12 ساعت ضبط شده از دوتارنوازی زندهیاد سمندری با خوانندگی زندهیاد شریفزاده به دستمان رسید. من بیدرنگ بر خریدن این اثر تاکید کردم و این اثر خریداری شد. قرار بود از 12 ساعت موسیقی، 3 آلبوم منتشر کنیم. آلبوم اول، که نامش را از شعر زندهیاد اخوان ثالث که برای مرحو سمندری سروده شده انتخاب کردیم و با استقبال بسیاری روبرو شد.
اما این آلبوم تجدید چاپ نشد و دو آلبوم دیگری که گفتید نیز هرگز منتشر نشدند. دلیلش چه بود؟
بله متاسفانه نشر ماهریز به دلایلی بعد از واگذاری به شخص دیگری، تعطیل شد و حسرت تولید نشدن آن بر دل من مانده است.
با توجه به مهجوریت و انزوای موسیقی غنی و پرنغمة مقامی برای تکرار شدن چنین فرآیندی از تولید تا ضبط و طراحی و انتشار حرفهای باید چه کرد؟
بعضی از موسسات و ناشران آلبومهای زیادی از موسیقی مقامی منتشر کردهاند. گنجینۀ بسیار بزرگی هم منتشر نشده، موجود است که میتواند منتشر شود. من فکر میکنم تنها یک نگرش در انتشار این آلبومها وجود دارد و آن انتشار به شیوۀ خیلی کلاسیک آن است. تصور من در آلبوم خونپاش و نغمهریز این بود که باید در انتخاب قطعات امروزی فکر کرد. مثلا شما یک قطعه را هم بدون خواننده و هم با خواننده در یک آلبوم دارید. کاری که به ندرت ممکن است یک ناشر انجام دهد. میتوان این گنجینهها را صرفا به عنوان آرشیو منتشر نکرد و امروزیترشان کرد.
اگر مردم از آلبومی مثل خونپاش و نغمهریز استقبال میکنند، پس جای اینگونه آلبومها در مارکت موسیقی خالی است و معلوم نیست چرا ناشران به انتشارش رغبت نشان نمیدهند. شما رسانهها میتوانید این ارتباط را برقرار کنید.
| لزوم تجدیدنظر در سهم خراسان رضوی از بودجه |
|---|
| جزئیات خسارت حادثه اسلامقلعه |
| روایت عدم اهلیت تصمیمسازان |
| احتمال کاهش معاملات مسکن در ماههای آینده |
| درآمد نیمه اول سال؛ 2322 میلیارد تومان |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .