سالهاست که مسئولان کشور نیز همواره دم از لزوم توجه به «اقتصاد غیرنفتی» میزنند. با این حال، هرگاه به آن «همهچیز» میاندیشیم، گزینههای زیادی در ذهنمان ردیف میشود که همه از داشتههای مادی و غیرمادی این کشور است و اینجا مجال نیست که بخواهیم حتی مثالهایی از آنها بیاوریم؛ بلکه مقصود این است که از این دریچه به مقوله «فرهنگ» وارد شویم و تاکید کنیم که داشتههای فرهنگی ما یکی از همان «همهچیز»هایی است که در سخن دکتر مصدق هست.
هر کشوری یکهزارم داشتههای فرهنگی ما را در حوزههای مختلف علم و ادب و هنر (بهویژه در معنای تاریخی آن) داشته باشد و ارادهای نیز برای استفاده از این داشتهها موجود باشد، میتواند بخش مهمی از اقتصاد خود را بر آن تکیهگاه بنا کند و به درآمدهای کلان دست یابد. نکته اصلی این است که ما هرگز نتوانستهایم داشتههای فرهنگی خود را تبدیل به «محصول فرهنگی» کنیم؛ محصولی که خواهد توانست بخشهایی از اقتصاد ما را مثلاً در حوزه گردشگری ترمیم کند و حتی نجات دهد.
اینجا مجبوریم به مثالهای خارجی و نزدیکترین آن یعنی ترکیه اشاره کنیم که در دهههای اخیر، بخشی از اقتصاد گردشگری خود را بر آرامگاه مولانا در شهر قونیه بنا نهاده است. موزه آرامگاه مولانا در سال ۲۰۱۷ میلادی حدود دومیلیونوششصدهزار بازدیدکننده خارجی داشته است که عمدتاً گردشگرانی از کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی بودهاند. در همان سال و در مراسم ویژهای که بهمناسبت سالروز وفات مولانا بهمدت ده روز در قونیه برگزار میشود، حدود نههزاروپانصد گردشگر خارجی از موزه آرامگاه مولانا دیدن کردهاند. مسئولان کشور ترکیه، ضمن تبدیل این مکان به قطب گردشگری، با فراهمآوردن امکانات ویژه در مناسبتهای مختلف، همواره درصدد زندهنگهداشتن این داشته فرهنگی بهعنوان یک «محصول فرهنگی» و سرچشمه بیپایان اقتصادی هستند. جالب اینجاست که شمار بسیار زیادی از این گردشگران ایرانی هستند که از ایران به ترکیه میروند و مقادیر بسیار زیادی در آن کشور هزینه میکنند تا آرامگاه یک شاعر ایرانی را زیارت کنند.
حالا شما ببینید که ما چند شاعر بزرگ در حد و اندازههای مولانا در ایران داریم که هر کدام از آنها میتوانند و باید یک قطب گردشگری جهانی باشند و بخشی از اقتصاد ما را ترمیم کنند. شأن فرهنگی چهار شاعر بزرگ دیگر ایران یعنی حافظ و سعدی و فردوسی و خیام در جهان اگر والاتر از شأن مولانا نباشد، کمتر نیست. در این میان، باز حال و روز شیرازیها با حافظ و سعدی بهتر است، هرچند همان هم باید خیلی فراتر از اینها باشد. مساله این است که در میان این پنج شاعر بزرگ که بهقول دکتر اسلامیندوشن «سخنگویان وجدان ایران» هستند، بزرگترین آنها از هر نظر فردوسی است و آرامگاه او اینک اسفناکترین وضعیت ممکن را دارد.
خوانندگان این یادداشت خودشان بهتر میدانند که معنای «اسفناکترین وضعیت ممکن» درباره آرامگاه فردوسی چیست. خودشان رفتهاند و دیدهاند که ورودی آرامگاه بیشتر شبیه یک گورستان متروکه است، دیدهاند که برای رسیدن به در ورودی آرامگاه باید با چه تعداد متکدی و چاقوفروش روبهرو شوند، دیدهاند که وقتی سالی چند سالی یک بار یک مهمان خارجی را میخواهیم به آنجا ببریم مجبوریم سرمان را پایین بیندازیم و شرمسار باشیم... اینها بهعلاوه هزاران درد دل دیگر در این باره، بارها و بارها در سخنان دلسوزان و متخصصان و کارشناسان بیان شده است و همه شنیدهاند، اما چرا آنها که باید این شنیدهها را در حد توان و امکان عملی کنند نمیشنوند؟ بحران در وضعیت منطقه آرامگاه فردوسی را وقتی جدیتر درک میکنیم که میبینیم این قبیل سخنان اصلاً مخاطب مشخصی ندارد. مساله اسفناکتر این است که در میان مسئولان، عمر مسئولیت آنهایی که در حوزه میراث فرهنگی کار میکنند و مثلاً مدیریت همین آرامگاه فردوسی را برعهده میگیرند، از همه کوتاهتر است. باز وقتی میبینیم که این مسئولان عموماً آشنایی درستی با مساله ندارند، بحران را بیشتر احساس میکنیم. بخشی از دلسوزان و کارشناسان نیز کارشان این شده است که هر مسئولی را در این حوزه بر سر کار میآید توجیه کنند و مساله را آنقدر برایش توضیح دهند که ضرورتها را درک کند و درست وقتی آن مسئول ضرورتها را درک کرد، زمانی است که دوران مسئولیتش بهسر آمده است و باید مقام خود را به دیگری واگذار کند. آن دیگری هم میآید و باز از اول همان آش و همان کاسه میشود.
احتمالاً آن روز که چاههای نفت و گاز کشور ما کاملاً تخلیه شد، مجبوریم به سراغ خیلی چیزهای دیگر برویم و از جمله آن وقت بکوشیم تا جایی مثل آرامگاه فردوسی در شهر تاریخی توس را طوری سامان دهیم که بتواند از یک سو همچون آرامگاه مولانا در ترکیه، محل درآمدی برای اقتصاد کشور باشد و از سوی دیگر، همین توسعه گردشگری به تبلیغ و توسعه فرهنگی نیز بینجامد.
*روزنامهنگار و مدرس دانشگاه
سالهاست که مسئولان کشور نیز همواره دم از لزوم توجه به «اقتصاد غیرنفتی» میزنند. با این حال، هرگاه به آن «همهچیز» میاندیشیم، گزینههای زیادی در ذهنمان ردیف میشود که همه از داشتههای مادی و غیرمادی این کشور است و اینجا مجال نیست که بخواهیم حتی مثالهایی از آنها بیاوریم؛ بلکه مقصود این است که از این دریچه به مقوله «فرهنگ» وارد شویم و تاکید کنیم که داشتههای فرهنگی ما یکی از همان «همهچیز»هایی است که در سخن دکتر مصدق هست.
هر کشوری یکهزارم داشتههای فرهنگی ما را در حوزههای مختلف علم و ادب و هنر (بهویژه در معنای تاریخی آن) داشته باشد و ارادهای نیز برای استفاده از این داشتهها موجود باشد، میتواند بخش مهمی از اقتصاد خود را بر آن تکیهگاه بنا کند و به درآمدهای کلان دست یابد. نکته اصلی این است که ما هرگز نتوانستهایم داشتههای فرهنگی خود را تبدیل به «محصول فرهنگی» کنیم؛ محصولی که خواهد توانست بخشهایی از اقتصاد ما را مثلاً در حوزه گردشگری ترمیم کند و حتی نجات دهد.
اینجا مجبوریم به مثالهای خارجی و نزدیکترین آن یعنی ترکیه اشاره کنیم که در دهههای اخیر، بخشی از اقتصاد گردشگری خود را بر آرامگاه مولانا در شهر قونیه بنا نهاده است. موزه آرامگاه مولانا در سال ۲۰۱۷ میلادی حدود دومیلیونوششصدهزار بازدیدکننده خارجی داشته است که عمدتاً گردشگرانی از کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی بودهاند. در همان سال و در مراسم ویژهای که بهمناسبت سالروز وفات مولانا بهمدت ده روز در قونیه برگزار میشود، حدود نههزاروپانصد گردشگر خارجی از موزه آرامگاه مولانا دیدن کردهاند. مسئولان کشور ترکیه، ضمن تبدیل این مکان به قطب گردشگری، با فراهمآوردن امکانات ویژه در مناسبتهای مختلف، همواره درصدد زندهنگهداشتن این داشته فرهنگی بهعنوان یک «محصول فرهنگی» و سرچشمه بیپایان اقتصادی هستند. جالب اینجاست که شمار بسیار زیادی از این گردشگران ایرانی هستند که از ایران به ترکیه میروند و مقادیر بسیار زیادی در آن کشور هزینه میکنند تا آرامگاه یک شاعر ایرانی را زیارت کنند.
حالا شما ببینید که ما چند شاعر بزرگ در حد و اندازههای مولانا در ایران داریم که هر کدام از آنها میتوانند و باید یک قطب گردشگری جهانی باشند و بخشی از اقتصاد ما را ترمیم کنند. شأن فرهنگی چهار شاعر بزرگ دیگر ایران یعنی حافظ و سعدی و فردوسی و خیام در جهان اگر والاتر از شأن مولانا نباشد، کمتر نیست. در این میان، باز حال و روز شیرازیها با حافظ و سعدی بهتر است، هرچند همان هم باید خیلی فراتر از اینها باشد. مساله این است که در میان این پنج شاعر بزرگ که بهقول دکتر اسلامیندوشن «سخنگویان وجدان ایران» هستند، بزرگترین آنها از هر نظر فردوسی است و آرامگاه او اینک اسفناکترین وضعیت ممکن را دارد.
خوانندگان این یادداشت خودشان بهتر میدانند که معنای «اسفناکترین وضعیت ممکن» درباره آرامگاه فردوسی چیست. خودشان رفتهاند و دیدهاند که ورودی آرامگاه بیشتر شبیه یک گورستان متروکه است، دیدهاند که برای رسیدن به در ورودی آرامگاه باید با چه تعداد متکدی و چاقوفروش روبهرو شوند، دیدهاند که وقتی سالی چند سالی یک بار یک مهمان خارجی را میخواهیم به آنجا ببریم مجبوریم سرمان را پایین بیندازیم و شرمسار باشیم... اینها بهعلاوه هزاران درد دل دیگر در این باره، بارها و بارها در سخنان دلسوزان و متخصصان و کارشناسان بیان شده است و همه شنیدهاند، اما چرا آنها که باید این شنیدهها را در حد توان و امکان عملی کنند نمیشنوند؟ بحران در وضعیت منطقه آرامگاه فردوسی را وقتی جدیتر درک میکنیم که میبینیم این قبیل سخنان اصلاً مخاطب مشخصی ندارد. مساله اسفناکتر این است که در میان مسئولان، عمر مسئولیت آنهایی که در حوزه میراث فرهنگی کار میکنند و مثلاً مدیریت همین آرامگاه فردوسی را برعهده میگیرند، از همه کوتاهتر است. باز وقتی میبینیم که این مسئولان عموماً آشنایی درستی با مساله ندارند، بحران را بیشتر احساس میکنیم. بخشی از دلسوزان و کارشناسان نیز کارشان این شده است که هر مسئولی را در این حوزه بر سر کار میآید توجیه کنند و مساله را آنقدر برایش توضیح دهند که ضرورتها را درک کند و درست وقتی آن مسئول ضرورتها را درک کرد، زمانی است که دوران مسئولیتش بهسر آمده است و باید مقام خود را به دیگری واگذار کند. آن دیگری هم میآید و باز از اول همان آش و همان کاسه میشود.
احتمالاً آن روز که چاههای نفت و گاز کشور ما کاملاً تخلیه شد، مجبوریم به سراغ خیلی چیزهای دیگر برویم و از جمله آن وقت بکوشیم تا جایی مثل آرامگاه فردوسی در شهر تاریخی توس را طوری سامان دهیم که بتواند از یک سو همچون آرامگاه مولانا در ترکیه، محل درآمدی برای اقتصاد کشور باشد و از سوی دیگر، همین توسعه گردشگری به تبلیغ و توسعه فرهنگی نیز بینجامد.
*روزنامهنگار و مدرس دانشگاه
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .