محدودیت‌های ناشی از نداشتن تابعیت ایرانی برای مهاجران افغانستانی

۲۰ اسفند ۱۳۹۹ کد خبر : 2682
محمد کاظم کاظمی این سوال باید از مسوولان امر پرسیده شود که چرا در حالی که بسیاری از اتباع افغانستان سال‌ها، بلکه دهه‌ها در ایران زیسته‌اند و حتی بعضی از آنان در ایران به دنیا آمده‌اند، به آنها تابعیت ایرانی داده نشده است. پاسخ می‌تواند قوانین تابعیت در ایران باشد و این که مهاجرین افغانستان در ایران دارندۀ آن شرایطی دانسته نشده‌اند که در این قوانین آمده است. تا جایی که من شنیده‌ام اگر اقامت مهاجرین در این سال‌ها یک اقامت قانونی قلمداد شود، آن‌ها باید مشمول شرایط تابعیت دانسته شوند؛ اما قضیه این است که به مهاجرین در این مدت مدرک اقامتی‌‌ای که این شرط را برآورده سازد، داده نشده است. به بیان ساده‌تر، در این سال‌ها به مهاجرین افغانستان نوعی مدرک اقامتی داده شده است که اشخاص حائز آن مدرک، مشمول تابعیت نشوند.

 

دایرۀ این مشکلات و موانع بسیار است؛ فرض کنید که در زندگی در چه مواقعی شناسنامه و کارت ملی‌تان لازم می‌شود. تقریباً در همه این مواقع یک مهاجر دچار مشکل و ممنوعیت است. مثلاً شهروند ایرانی با شناسنامه یا کارت ملی در جایی استخدام می‌شود. مهاجر افغانستانی حق استخدام رسمی یا حتی قراردادی در جایی ندارد. شهروند ایرانی با این مدارک، ملک، ماشین، مغازه و امثال این‌ها را خریداری می‌کند. یک مهاجر از صاحب ملک شدن محروم است. شهروند ایرانی این مدارک را برای بیمه، داشتن خط تلفن همراه، داشتن حساب‌های بانکی، مسافرت خارج از شهر، گرفتن گواهینامه و امثال این‌ها استفاده می‌کند. مهاجر در همه این موارد یا دچار ممنوعیت کامل است، یا دچار محدودیت و تنگنا و در مواردی هم این امور با پیگیری‌ها و دوندگی‌های بسیار همراه است؛ مثل تهیۀ برگۀ تردد برای سفر در داخل ایران.

مطالبه‌ای که ما داریم این است که میان زیست اجتماعی مهاجر و شرایط قانونی او اینک فاصله‌ای بسیار وجود دارد. بسیاری از مهاجران ما اکنون جزو جامعۀ ایران به حساب می‌آیند. برای این جامعه کار کرده‌اند، برای این کشور در مواردی حتی جنگیده‌اند و خون داده‌اند. در جامعۀ ایران حل شده‌اند، دارای داد و ستد و وصلت بوده‌اند. در واقع از جمیع جوانب زندگی اجتماعی، اعضایی از جامعۀ ایران هستند. به خصوص بسیاری از این‌ها که در ایران به دنیا آمده‌اند؛ اما همین افراد از نظر قانونی فاصلۀ بسیار زیادی با جامعۀ ایران دارند. این فاصله خودش مایۀ رنج و تضاد شده است.

خواستۀ من از مسوولان محترم ایرانی این است که برای کسانی که عملاً در این مدت اعضای جامعۀ ایرانی بوده‌اند، موانع مهاجرت تا حد امکان رفع شود و تسهیلات زندگی برای پایان‌دادن به این رنج و استفاده از ظرفیت و توانایی این مهاجران ایجاد شود. اینان در شرایطی که بعد از حدود نیم قرن همچنان بلاتکلیف هستند، نه می‌توانند خودشان برای زندگی‌شان برنامه‌ای داشته باشند به خصوص برای نسل آیندۀ خویش و نه می‌توانند ظرفیت‌های کاری، علمی، هنری و ادبی خویش را در خدمت کشور ایران بگذارند. می‌شود کاری کرد که این‌ها دیگر مهاجر نباشند و تبعۀ ایران به حساب آیند. چیزی که در دیگر کشورها هم اتفاق می‌افتد و به خصوص آنانی که در ایران به دنیا آمده‌اند و در این مدت مدارک اقامتی حداقلی داشته‌اند، به واقع فرزندان همین کشور هستند.

اگر این‌ها حداقل تابعیت ایرانی بگیرند، این تابعیت به فرزندانشان هم تسری می‌یابد و به این ترتیب پس از مدتی دیگر موضوعی به نام مهاجرت وجود نخواهد داشت. بالاخره به نظرم از یک جایی به بعد قصۀ مهاجرت باید تمام شود و بهترین فرجام برای این مهاجرت می‌تواند همین باشد. این اشخاص در همین کشور زندگی کرده‌اند و پس از تابعیت یافتن سودمندی‌شان برای این کشور بیشتر می‌شود و توابع و زیان‌های قضیه کمتر می‌شود. چرا نباید به این سمت حرکت کرد؟

شاعر و نویسنده افغانستانی

دنیای اقتصاد خراسان آخرین ویرایش : ۲۰ اسفند ۱۳۹۹, ۱۲:۲۲


نظر سنجی دنیای اقتصاد

اخبار تصویری

پیشخوان خبر

یادداشت ها