علاوه بر آن آگهي پرطمطراق كه تا ١٩مهرماه١٣٩٣، يعني ٨٨٦روز، ميهمان صفحه نخست روزنامههاي شهرمان بود، پديده از هر رسانهاي كه ميشد يا ميتوانست، براي جذب سرمايههاي ريز و درشت بهره برد.
از هزاران غنچه گل رز قرمزي كه هر روز به دست مسافران واردشده به فرودگاه هاشمينژاد مشهد و ساير فرودگاههاي كشور ميداد، تا بيلبوردها و تلويزيونهاي بزرگ شهري كه دائما از «شهر رويايي پديده» ميگفتند و قند در دل صاحبان سهامش آب ميكردند. سهامي كه روزگاري نه چندان دور، زير١٠٠٠تومان خريد و فروش ميشد، حالا با شيبي تند، به قيمتهاي وسوسه انگيزي ميرسيد كه هوش را از سر هر عابرپيادهاي ميستاند. هرچه سهامداران تالارمعاملات بورس، ضرر ميكردند و شاهد ريزش شاخصها در تالار شيشهاي بازار سرمايه بودند، سهامداران پديده، ركورد ميشكستند و قيمتهاي جديد ثبت ميكردند. قيمتهايي كه مبناي منطقي نداشت و براساس فرآيند عرضه و تقاضا شکل نميگرفت و بيشتر، تابع ميل و نظر مديران ارشد و سهامداران عمده آن بود. در اين بمباران تبليغاتي و بارش بيامان اخبارِ اغواكننده، چه بسيار كارگراني كه طلاي دست و گوشواره گوش اهل خانهشان را فروختند تا يك شبه، راه صدساله طي كنند و چه بسيار افرادي كه براي پركردن شكاف ميان دخل و خرج زندگي، فرش زيرپايشان را دادند تا سهامدار يكي از عظيمترين پروژههاي تجاري، سياحتي ايران بشوند. كار تا آن جا پيش رفت كه فعالان صنف املاك و انبوهسازان شهر، دليل كسادي و بيرمقي بازارشان را بيارتباط با حجم نقدينگي نميدانستند كه پديده جذب كرده و سرمايههاي خُردِ جيب مردم را بلعيده بود.سهام پديده در همه ايامي كه قيمت جهاني نفت و طلا و ارزش پول ملي و سهام در نشيبِ سقوط بود، به تاخت در حال افزايش بود. انگاري پديده، تافته جدا بافته اقتصاد كشور بود و هيچ تاثيري از اوضاع وخيم اقتصاد كشور نميگرفت و فقط مسير صعود را ميدانست. سهام ٢٠٠توماني، حالا به 12000تومان رسيده بود كه دستور توقف اين بازي خطرناك صادر شد. مدعيالعموم اعلام كرد سرمايه پديده با همه امكانات و اماكنش، حتي به اندازه يكسوم پولي كه مردم در آن سرمايهگذاري كردهاند، نميرسد و بيم آن است كه سرمايهگذاران، حتي به اصل داراييشان نيز دست نيابند. به طرفهالعيني دستور ممنوعيت تبليغات پديده در سراسر كشور صادر شد. تلويزيونهاي اختصاصياش در فرودگاههاي كشور جمعآوري شد. بيلبوردها خالي و روزنامهها به دنبال مشتري ديگري براي قاب ثابت آگهيهاي عريض و طويل پديده افتادند. قوه قضاييه همچنين دستور داد شركت، حق فروش سهام جديد را ندارد. سرانجام تصميمي كه ميبايست خيلي زودتر و پيش از آن كه دامنه خسارتبارش، بنا به گفته مديران ارشد آن، ١١٠هزار نفر را دربرميگيرد، گرفته ميشد، اتخاذ شد. نگارنده البته همچنان با نحوه عمل مدیران و دستاندرکاران پدیده کنار نیامده است. این که در روز روشن، يك «شرکت سهامی خاص» تاسیس کنند و بر خلاف قوانین جاری کشور، سهام آن را در گستره ملی به فروش برسانند و هر روز، بدون آن که اتفاق خاصی افتاده باشد، ارزش سهامشان را بالا ببرند و مردم هیجانزده نيز و همه دارو ندارشان را سودای پدیده کنند، با هيچ منطقي قابلتوجيه نيست.
با این اوصاف خبر تجمع کارگران پديده به دلیل عدمدریافت حقوقشان، آن هم در آستانه عید نوروز و ازدحام وتحصن سهامداران، براي تعيين تكليف سرمايههايشان، مرا به فکر واداشت. چرا این بار هم مثل همه دفعات قبل، به جای برخورد با علت، به دنبال معلول روانه شديم؟ آنها که در طول سالهای گذشته بر اریکه تصميمگيريهاي اين استان جلوس داشتند حالا کجا هستند تا پاسخ دهند چرا اين قبيل مجوزها را صادر كردهاند؟ يا اگر تخلفی احتمالي سرزده، چرا در برابرش سکوت کرده اند؟ چرا در جشنهاي متعدد آن، شركت میکردند؟ چرا مسافر پروازهای چارتری ميشدند که برای بازدید از پروژههاي ديگر پديده، تدارك ديده ميشد و هزینههایش را ميزبان متقبل بود؟
امروز بنا به اقوال متواتر، زندگی صدهزار نفر با پروژه پدیده گره خورده است. آن آقايانی که مجوزهای پدیده را صادر کرده بودند، یا از استان رفتهاند یا، زیرچشمی دارند اوضاع را رصد میکنند. اما کارگران بینوا و مضطر، در آستانه عید نوروز بی کار و بیحقوق شدهاند و نگران پاسخ به این پرسش که: «بالاخره چه میشود؟».
گروه زیادتری هم هستند که همه زندگیشان را به طمع پیمودن راه صدساله در یک شب، فروختهاند و حالا به دریافت اصل پولشان قانعاند. اما آنها که باید جواب بدهند، همچنان در حاشیه امن نشستهاند و کسی به ياد آنها نيفتاده است. بهراستی امروز چه کسی مسئول موج فزاینده بدبینی و بدذهنی سرمایهگذاران از سرمایهگذاری در دومین کلانشهر مذهبی دنیا است؟ چه کسی جوابگوی پرکشيدن سرمایههای بخش خصوصی به شهرهایی نظیر اصفهان و تبریز و شیراز است؟ در شرایطی که دولت، در پرداخت حقوق و مزایای کارمندانش را بپردازد و اگر بنا باشد در این شهر، شغلی ایجاد و کاری آفریده شود، همه، چشم به دست بخشخصوصی هستند، چه کسی پاسخگوی ترسی است که بر جان کارآفرينان اين شهر افتاده است؟
این وجیزه به هیچ روی قصد تاييد يا تكذيب پروژه بزرگ و ملي پديده را ندارد. چراكه دستگاه قضايي و شخص مديركل محترم دادگستري، با دقت و وسواس، در حال رسيدگي به اين پرونده قطور هستند و قضاوت پيرامون خدمت يا خيانت را بايست به بعد از اعلام نظر عدليه احاله داد. اين سياهه اما قصدش آن است که یک بار برای همیشه، مو را رها کنیم و پیچشاش را ببینیم. بیشتر از گردانندگان اين دست شركتها، آنهایی مقصرند که سهوا یا عمدا به چنین پروژههایی اجازه دادند تا با این کمیت و کیفیت شروع بهکارکنند. آنهایی مقصرند که نظارت عالیه نکردند و در ماه اول و دوم و سوم و یا در سال اول و دوم و سوم، جلوی خشت کج اول را نگرفتند و گذاشتند تا کار بدين جاي داستان برسد.
نگارنده معتقد است پديده براي اين شهر يك فرصت است. فرصتي که با ندانمکاريهايمان به تهديد تبديلش کردهايم. راه برونرفت از اين تهديد خودساخته، قطعا از اتاقهاي فكر بيرون ميآيد و بيشك بايد اين گره اجتماعي را با سرانگشت تدبير گشود. تلاش براي ورود پديده به فرابورس و قيمتگذاري سهام آن براساس ارزش داراييهايش، شايد يكي از همين راهحلها باشد. صد البته، لازمه اين کار ايجاد شفافيت كامل مالي خواهدبود كه از الزامات بازار سرمايه شمرده ميشود. علاوه براين، اكنون كه دستگاه قضايي با صلابت و هوشمندي درصدد رفع مشكلات پيشآمده است، سهامداران پديده بايد خويشتنداري کنند تا به لطف خدا و تدبير مسئولان، گره پديده باز و اوضاع ايشان بسامان شود.
چنين باد. *پنهان کردن
| تسلیت به سرکار خانم رحیمیان، خبرنگار |
|---|
| شرکتهای دانشبنیان و تبدیل تهدیدها به فرصت |
| نقش نهادهای عمومی حاکمیتی در اکوسیستم نوآوری |
| اهمیت حضور کیفی زائران |
| گردشگری و خانهمسافرها در شهر مشهد |
نظرات کاربران
-
علي ام





