کمتر کسی اسم «تیرهبختان» را شنیده است. شاید روزگاری که این اسم به عنوان نام یک کتاب ترجمه میشد، مُهری بود بر زندگی کسی که بهار عمرش زود به زمستان رسید و همه چیز رنگ و بوی دیگری گرفت. «تیرهبختان» نام کتابی است از ویکتور هوگو که بعدها حسنعلی مستعان با نام « بینوایان » ترجمه کرد. تیره بختان ترجمه کسی بود که برای اهل ادبیات و شعر ایران جواهری باقی گذاشت؛جواهری که بعدها با نام «پروین اعتصامی» سر زبانها چرخید. يوسف اعتصاميالملك آشتياني، نوه ميرزاابراهيم خان آشتياني، مولف، محقق، مترجم، نويسنده، روزنامهنگار و كتابشناسی بود که کم و بیش همه اهل فن او را میشناختند چرا که نوشتهها و مقالات زیادی را از عربي و فرانسه و انگليسي به فارسي برگردانده بود و از طرفی اولین « چاپخانه » را در تبریز بنا کرد. مدتی هم نماینده مجلس بود و همین امر جای او را میان بزرگان گشوده بود و بعضی از همقطاران و اهل قلم او را نه به عنوان نماینده مجلس بلکه به نام مدیر مجله «بهار» میشناختند که طرفداران زیادی داشت و اولین اشعار پروین هم در همین مجله منتشر شد. رخشنده يا پروين همیشه برای پدر اهل فن و قلم خود احترام زیادی قائل بود و با علاقه خاصی کارهای او را نظاره میکرد. وی از موهبت داشتن این پدر پخته استفاده کرد و چندین زبان از او آموخت و خیلی زود به سمت شعر و شاعری رفت و آثار قلههای بزرگی را از دیده گذراند؛ در حدود دوازده سالگي، سالهایی که عمر هر کودک و یا نوجوانی به گشت و گذار در کوچه و پای بساط سبزی و یا اسباب بازی میگذشت، کتاب برای او حکم سرگرمی را پیدا کرده بود و رفته رفته جهانبینی او را میساخت و قوه تفکرش راپروش میداد. وی با غالب آثار حافظ، سعدي، نظامي، مولوي، فردوسي، ناصرخسرو،منوچهری و سنايي آشنا بود و بسياري از اين آثار را جزئی از زندگی و حافظه خود کرده بود که همین امر تعجب بسیاری از بزرگان را به همراه داشت و بیشتر بزرگانی که به واسطه پدر به خانه آنها رفت و آمد داشتند، او را تحسین میکردند. همه این مسائل وعده ظهور بزرگ زنی را میداد که بعدها اسمش در بسیاری از كتابهاي مدارس، دايرهالمعارفها و ... به چشم خورد، بدون آنکه خودش حیاتی داشته باشد و اسمش را از گوشهوکنار به تماشا بنشیند.
پروین از میان مردم برخاست و برای همین، مردم هنوز هم بعد از گذشت چند دهه دسترنج او را ورق میزنند و در گوشه و کنار حافظهشان آن را بهیاد میسپارند و گاهی شعری از او در جمع باز گو میکنند.
استبداد ستیزی پروین
او برای مردم «اشک یتیم» را نوشت و از استبداد گفت؛ از روزگاری سخن به میان آورد که کارگران، دهقانان، یتیمان، پیرزنان و اقشار ضعیف جامعه در گوشه کنار تلاش میکردند تا لقمه نانی به دست آورند، روزگاری که زن در آن بهچشم نمیآمد و سرتاسر آن دوره
(قاجار ) نامی از زن و آزادی زن نبود و به تعلیم و تربیت زنان نیز چندان توجه نمیشد و حتی دبستانهای دخترانه وجود نداشت و دختران در مکتب حاضر نمیشدند. پروین در همین دوران قدم علم کرد و با این افکار بیارزش به مبارزه پرداخت. گواه آن اینکه او دعوت شاه جهت خدمت فرهنگی در دربار (آموزش به ملکه) و مدال افتخار وزارت معارف را نپذیرفت که این نشان از اراده او داشت که ظلم و نابرابری را تحمل نمیکند و جلوی آن تمام قد میایستد. پروین حتی آنجا که بنا به ملاحظاتی ناگزیر از چکیدهگویی و غیرمستقیم سرائی گشته، باز همچنان محکمتر از سیاسیسرایان همعصرش همچون عشقی و فرخی پا به میدان نهاده، شقوق و شعب شعری وی به ویژه زبان نمادین شاعر، این اجازه را به او بخشیده است که بیآنکه در مظان اتهام و دستگیری، یا احیاناً ترور واقع شود به طنز و جد اخطارهایی را که لازمه نگهداشت و پیشبرد اسلامیت و انسانیت در عصر اوست به آشنا و بیگانه تذکار نماید. و دراین طراز، شعرش عریانترین اشعار سیاسی بعد از مشروطه مینماید. همچنانکه زندگیاش در عین انزوا و حاشیهنشینی برهنهترین و برندهترین زندگیهای شاعران سیاسی هم نسل اوست.
حقوق زن در دیوان پروین
« پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود، کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست»
حقوق زن در نظر پروین اعتصامی جایگاه ویژهای دارد و او این جایگاه را در پایان نامه تحصیلی خود که زن و تاریخ بود، مطرح ساخت. او بارها در دیوان خویش به نقش و جایگاه زن در عصر حاضر پرداخته و با تکیه بر علوم مختلف از جمله علم روانشناسی و محیط اجتماعی نقش حساس و هوشیارانه زن را به عنوان سازنده یک اجتماع گوشزد میکند و میخواهد که دارای اصالت فکر و اندیشه باشد و به جلو برود.
زن در دیوان اشعار پروین اعتصامی نقش اصلی خویش را مییابد. از دیدگاه وی زن یعنی مادر و کانون افقهای روشن خانواده و در دیدگاهی وسیع تر اصلیترین عضو سازنده اجتماع که با گوهرهای ارزشمند علم و دانش راه را برای فرهیختگی و پیشرفت روزافزون جامعه هموار میسازد.
پایه گذار شعر مناظره ای
بزرگ زن تاریخ ادبیات را از پایهگذاران شعر مناظرهای میدانند و همانطور که از شعرهای دوران کودکی وی پیداست، مناظرههایش بیشتر در نقش حیوانات، گیاهان و اشیا رخ مینماید، اما در اشعار دیگر وی بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصتها، نصیحتهای اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیا سخن به میان میآید. گاهی با بررسی شعر او سخت است که بفهمیم پشت این کلمات زنی نشسته است یا مردی، چون ظرافت و احساسات ناب با تیزی و انتقاد به لایههای مستحکم درهم آمیخته شدهاند و سخن خاص و پرمغزی را آفریدهاند. این طرز بیان در شعر «مست و هوشیار» وی نمایان است .او در محفل استادانی چون علیاکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی رشد یافت و مورد تشویق آن ها قرار گرفت. ملک الشعرای بهار اشعار پروین را چنین توصیف میکند: زبان ساده و نرم و روشن او، شعرش را متین و دلپذیر میکند. قصاید پروین ، در سبک سنایی و ناصر خسرو است و در مقدمهای که بهار بر دیوان پروین نوشته است چنین میگوید :
«این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوه شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیروی تجسم معانی و حقیقتجویی است، ترکیب یافته و شیوهای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.»قسمت عمده اشعار پروین به صورت قصه سروده شده است و غالبا به شیوه مناظره است. شیوه مناظره، در تاثیری که سبک خراسانی بر ادبیات ما گذاشت، محو شد و کم کم رو به زوال گذاشت، اما پس از مدتی نیما یوشیج قبل از پروین، نمونههایی از این مناظرات را در «چشمه کوچک» و «روباه و خروس» ارائه کرد، اما پروین بعد از او، این نوع اشعار را پیشرفت بسیار داد.
پرده آخر
پروین در فروردین 1320 دچار بيماري شد و دكتر علي معين الحكما آن را حصبه تشخيص داد و بعد از معالجه اندك، در حالت بحراني نه خودش بر سر مريض حاضر شد و نه اجازه داد طبيب ديگري حاضر شود.
عالی هاشمی یکی از افرادی که با خانواده پروین در سالهای دور گفتوگو کرده است، نقل میکند که در نيمه اول فروردين ۱۳۲۰ به خاطر مريضي او و بزرگي مادر در ميان اقوام، وابستگان و دوستان به ديدار پروين ميآمدند يك بار مادرش به تركي به پروين گفت:
پروين جان، ان شاءالله زودتر خوب ميشوي و به بازديدشان ميرويم. پروين هم به تركي گفت:
«سَن يازده قوي كناره گِر فلك نلر يازاره »
يعني تو قلمت را كنار بگذار و ننويس، ببين فلك چه مينويسد. وقتي آقاي دكتر ارسطو علاج، بعد از نيامدن دكتر عبدالله احمديه با محبت فراوان، خودش را بر سر بالين پروين رساند، ديگر كار از كار گذشته بود و پروين بعد از ۱۳ روز تب و درد از رنج تن خلاصي يافت و در سن ۳۴ سالگي به سراي باقي شتافت.
| چرا تنها کاندیدای اتاق مشهد رای نیاورد؟ |
|---|
| رونمایی از کلید دار جدید اتاق مشهد |
| ترمز تورم مسکن در مشهد |
| موانع بزرگ مبادلات مهندسی |
| فرصت رونق هتلهای مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .