صحبت کردن از رضا دانشور کار هر کسی نیست. هرچند که دربارهاش زیاد قلمفرسایی شده و به جرأت هیچ کدام نتوانست جان مطلب را در موردش برساند. مردی که قلمش پر از رمز و راز سالیان زندان و شکنجه و تبعید بود و دغدغههای بسیاری داشت. یکی از تأثیرگذارترین چهرههای ایرانی بر ادبیات مهاجرت که بنایش بر تغییر باور نسلهای متفاوت نسبت به ترک وطن و فعالیت فرهنگی خارج از مرزها بود. سال 1326 در مشهد متولد شد و از ابتدای دوره جوانی به تئاتر علاقهمند شد و درکنار همنسلانش تلاش کرد تا قدمی برای اعتلای فرهنگ بردارند. مردی که پیشهاش فرهنگ و هنر بود در به ثمر رساندن یک جریان مهم تئاتری نه تنها در شهرش بلکه در آیندهدار شدن این هنر در کشور نقش مهمی بازی کرد.
تحول با نماز میت
رضا دانشور در ابتدای دهه پنجاه با چاپ داستانهای کوتاه در مجلات مختلف شناخته شد و تلاشهای بیوقفهاش با چاپ داستان بلند « نماز میت » به ثمر نشست، بهگونهای که هوشنگ گلشیری در سخنرانی اعلام کرد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. چاپ داستان «آنچه فردا بینی و پسفردا بینی و پسانفردا» در مجموعه «بازآفرینی واقعیت» باعث مطرح شدن نام دانشور در فضای ادبی ایران پیش از انقلاب شد. «بازآفرینی واقعیت» گزیدهای از بهترین داستانهای ایران بود که به انتخاب محمد علی سپانلو جمعآوری و منتشر شد. با این وجود وی آثار بسیار زیادی در زمان حیاتش به انتشار رساند اما هیچ گاه آنطورکه باید و شاید شناخته نشد . نمایشنامه ابوذر که در دوران تحصیل به رشته نگارش درآمد را شاید بتوان نقطه آغاز تحولی که وی در ادبیات فارسی به دنبالش بود، دانست. این نمایشنامه با اقتباس از کتاب «ابوذر غفاری؛ خداپرست سوسیالیست »ترجمه و تألیف علی شریعتی بر محور یک بازیگر نوشته شد و پس از اجرا در مشهد چند سال بعد در حسینیه ارشاد تهران روی صحنه رفت . پیش از انقلاب اسلامی مهمترین موضوع داستانهایش کندوکاوی روانشناختی در اذهان برخی زندانیان سیاسی شکنجه شده و دنیای خبرچینها است. نماز میت نیز از همین قاعده پیروی میکند. در واقع خط اصلی این داستان روایت دو زندانی سیاسی است که یکی از آنها زیر شکنجه توانایی ایستادگی ندارد و در نهایت خبرچین میشود و دیگری به آرمانهای خود وفادار میماند.
از نوآوری در ادبیات فارسی تا تربیت آیندگان
آنهایی که سخت کوشی او را در ابتدای جوانی با انتشار جنگ ادبی لوح تا آخرین روزهای حیات دیدند، آگاهند که هدف او فقط نوآوری در داستاننویسی مدرن ایران نبود، بلکه همیشه در این تلاش بود که با تشویق کار گروهی را در زمینه فرهنگی و هنری قوت ببخشد. کارگاه نمایشنامهنویسی و ایجاد مدرسه تئاتر در رشتههای هنرپیشگی و کارگردانی در شهر مشهد و جذب جوانان و نوجوانان در قبل از انقلاب نمونهای بارز برای عملی ساختن چنین هدفی بود.
دانشور که هم داستان مینوشت و هم نمایشنامه یکی از چهرههای مهم تئاتر شهر مشهد بود. او به همراه نویسندگان و کارگردانان و بازیگرانی مثل داریوش ارجمند، انوشیروان ارجمند، رضا صابری، داود کیانیان، رضا کیانیان و ... جریان تئاتری مهمی را در این شهر پایهگذاری کردند.
چنین تلاشهایی که در آن دوره با مبارزه علیه سانسور توام میشد، از دید ماموران ساواک پنهان نماند، تا جاییکه او را همچون بسیاری از همکارانش دستگیر کردند. پایداری او در زندان که با شکنجههای سخت و جانفرسا در سلولهای انفرادی توام بود، سالها بهطول انجامید.
زمانیکه دادگاه پس از سالها حبس، او را به تبعید در بلوچستان محکوم کرد، وی در آنجا نیز بیکار ننشست و تحقیقات تاریخی و فرهنگی وسیعی را درباره سیستان وبلوچستان آغاز نمود که به تدریج منتشر شد و همچنان یکی از مآخذ مهم تحقیقاتی در مورد این منطقه بشمار میرود.
زمانه ساختن با مهاجرت
ادبیات مهاجرت شاخهاى بسيار قوى است كه به طور گسترده و همپاى ادبيات داخلى پيش رفته و به رشد و بالندگی رسیده است. این نوع ادبیات را مىتوان واكنش اهل قلم درخارج از مرزهاى بومى که در آن روزگار میگذراند، دانست. نويسندهاى كه خود خواسته يا به اقتضاى جبر زمان به محيطى خارج از سرزمين مألوف پا مىگذارد و در آنجا مىنويسد. دانشور ازاین قاعده مستثنی نبود. وقتی از این نوع ادبیات صحبت میکنیم منظور مشخصههایی از فضای «زبان» شخصيتها و ساختار و یا هر صورت دیگر ادبی است. نوعى كشمكش فرهنگى بين فرهنگ موطن و كشور ميزبان. از طرف ديگر تابوهاى موجود در جامعه ايران نيز همواره همراه وی بوده است. سالها تلاش برای فرار از تأثیر پذیری سرزمینی که در آن زندگی میکرد و جایی که به آن تعلق داشت بیثمر نبود و این همه تلاش ویژگی منحصربه فردی به آثارش افزود که به نوعی او را از تمامی همردههایش متمایز میکرد. پس از موضوع فرهنگ بيشترين دغدغه او مساله زبان است. به طور كلى در مرور آثار نويسندگان مهاجر با برخوردهايى متنوع در زبان روبهروهستيم.
گسترده ترين برخورد از ميان تمامى برخوردهايى كه با زبان صورت مىگيرد از يك سو با روساختهاى زبان مادرى است و از ديگر سو برخورد و كندوكاو نويسندگان و تاثير پذيرى ايشان از رويارويى با ژرف ساختهاى زبان ميزبان اتفاق مىافتد. در مورد زبان گاهى ديده ميشود نويسندگانى كه با تغييرات زبانى در داخل کشور موطن همراه و همگام نبوده و هنوز در افكار زمان قبل از مهاجرتشان هستند، براى نگارش اثر خود از زبان آن دوران استفاده ميكنند. اينها كسانى هستند كه نمىتوانند به کشورخود سفر کنند. آینه تمام نمای تأثیر مهاجرت بر دانشور را میتوان در نامی که برای آخرین اثرش برگزید یافت. « مسافر هیچ کجا » مجموعه سرگشتگیهای او، که در یک نظر فهم مخاطب را با نوعی غم از جنس دیگر درگیر میکند . غمی که دیگر آنچنان برای یک فرد ساکن ایران آشنا نیست .
خسرو خوبان
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دانشور به اصرار دوستان و نزدیکان ایران را مخفیانه ترک کرد و به پاریس رفت و همچنان به نوشتن ادامه داد . هوای سرد پاریس نیز نتوانست قلم را از او بگیرد و حاصل سالها زندگی در غربت و تلاش ادبی او رمانهای «عاشورا، عاشورا»، «کپرنشینها»، «خسرو خوبان» و همچنین مجموعه داستانهای «هیهی جبلی قم قم»، «شش داستان لوح»، «محبوبه و آل» و نمایشنامههای «کجای سال دو هزار منتظرت باشم»، «خورشید روی یخ»، «شهر لوط» و «مسافر هیچ کجا» شد .
رمان « خسرو خوبان » که با پس زمینه جنگ ایران و عراق نوشته شد ، یکی از مهمترین رمانهای نوشته شده در خارج از ایران است. این رمان که سال 1373 از انتشارات افسانه سوئد منتشر شده است با گزارشات ساواک، سازمان برنامه و ثبت احوال از روستایی در دماوند شروع میشود که نشان میدهد این روستا سرنوشت و سرشت عجیبی دارد و گاه از چشم انسان ناپدید میشود. در این بین انقلاب میشود و جستجوی جهاد سازندگی نیز ثمری جز یک جنازه در اعماق یخها ندارد. به گواه کارشناسان توجه به مایههای جنون و جنایت و وهمهای تحقیر شدنی نثر دانشور که مکافات جنایتهای خویش را پس میدهند، تأثیر داستایفسکی را بر او آشکار میکند .
دست سرد پاریس
سه هفته پیش هنگامی که یادداشتی برای به عزا نشستن در سوگ محمدعلی سپانلو مینوشتم فکرش را نمیکردم که مدتی بعد باید برای یار همیشگیاش نیز دست به قلم شوم . دست مرگ در درخت هنر کشورم میچرخد و آرام آرام همه را هرس میکند . پس از سپانلو ، محسن مرزبان کارگردان پیشکسوت تئاتر و به فاصله اندکی رضا دانشور!
او مدتها با بیماری سرطان لوزالمعده دست و پنجه نرم میکرد تا اینکه شامگاه چهارشنبه 6 خرداد در بیمارستان آلبر شانویه کرِتِی پاریس درگذشت. دانشور از جمله نویسندگانی بود که به اوزان عروضی شعر فارسی علاقه داشت و آثار مختلف داستانی و نمایشی را در بحرهای عروضی نوشت.
او شخصیتهایی را وارد ادبیات مدرن ایران کرد که منعکسکننده تمامی رنجها و صدمات ناشی از شکستها و سرخوردگیهای سیاسی و اجتماعی شصت سال گذشته باشند .
دانشور رستگاری را در کتاب میجست. میگفت اگر کتاب نبود بیگمان روح متلاطمش سرنوشتی جز غرقشدن در هولناکترين ورطهها نمیيافت.
او نوشتن را نه ثمره الهام، بلکه حاصل کاری بیوقفه میدانست که با کسب دانش و هنر ميسر میشود. تلاش مداوم در کشف و آموختن، از او آموزگاری يگانه ساخته بود، گرچه نويسندگی ادعايش بود.
نوشتههایش رمانها، نمايشنامهها، داستانهای کوتاه و مقالههایش، آثاری هستند که ما را به لذتِ ناب خواندن، پرسيدن و دوباره خواندن دعوت میکنند. حال همزمان با کوتاه شدن عمر باقی ماندههای این نسل طلایی ادبیات کشورمان، که همه ما خاطرات ریز و درشت با دست نوشتههایشان داریم، معلوم نیست که چه کسانی قرار است اذهان جوانان فردای کشورمان را بسازند .
| چرا تنها کاندیدای اتاق مشهد رای نیاورد؟ |
|---|
| رونمایی از کلید دار جدید اتاق مشهد |
| ترمز تورم مسکن در مشهد |
| موانع بزرگ مبادلات مهندسی |
| فرصت رونق هتلهای مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .