با این تعریف، پایهای از مفهوم شهر به دستمان آمد . اما تاکیدی که در این تعریف به چشم میخورد و مدنظراست؛ جمله «فرهنگی خاص را به مثابه حاصلی از روابط درونی خویش پدید میآورد» است که با کمی تامل جوهر زیباشناسی شهر را در آن مییابیم؛ جوهری که نقشاش حماسه فردوسی را در دل دیوارهای شهر مشهد جان میدهد؛ جوهری که آمیخته شده است با وجوه اساطیری در فرهنگ عامه ، داستان و آداب رسوم. جوهری که با نقش بزکوهی بر ستونهای پل مشهد نقش بسته، که همان نقش سفال عیلامی است. جوهری که اگر فرهنگ مسخ شده امروزی تلاشی برای زایایی و رشد آن نکند؛ از ریشه خواهد خشکید.
همنشینی با مکان
روزی هزاران بار در کوچه و خیابان گشت میزنیم و فضاهای مختلفی را تجربه میکنیم؛ با بعضی مکانها بیشتر انس میگیریم و احساس آرامش میکنیم. این احساس از کجا ناشی میشود؟ بسیار شده است که در گفتوگو با اطرافیانتان شنیده باشید که میگویند در فلان نقطه از شهر هرزمان که میروم احساسِ سبک بودن میکنم. پس، با یک نگاه سطحی میتوان فهمید مردم با فضاهای مختلف شهری انس میگیرند و روحشان آرامش پیدا میکند. حال این فضایی که از آن حرف زدیم به چه معناست ؟ «فضا» یک از مفاهیمی است که بیشترین ابهام برای تبیین و مرزبندی آن وجود دارد و همین امر است که ذهن مردم را به سوی درک ناپذیری سوق میدهد. فضا به مثابه یک مکان خالی و تهی در نظر گرفته میشود. یا به عبارت دیگر پدیده فضا را تنها میتوان در حضور اشیا و پر بودن آن به طور نسبی درک کرد.
برای فهم بیشترِمفهوم فضا باید به این نکته اشاره میکنم که قرار گرفتن در یک «فضای خالی» ایجاد وحشت میکند؛ مانند قرار گرفتن در بیابان، یا در میان دریا، یا حتی درون تاریکی مطلق و بدون هیچ روزنهای از نور که به وحشت و سردرگمی ما میافزاید زیرا در چنین حالتهایی ما در موقعیتی فاقد نشانه قرار میگیریم و به قول کوین لینچ{2}، « سردرگمی حاصل از نبود نشانه ، به سرعت به حالت اظطراب و ناامنی میانجامد.» نبود نشانه که اغلب میتواند به صورت نبود اشیا تبلور یابد؛ به همان میزان درک فضا را مشکل میکند. این فضاها به وسیله قدرت پخش شده کنترل، هدایت، سانسور، ممنوع یا تشویق میشوند؛ فضاهایی که نمیتوان تاثیر آن را بر درک مردم انکار کرد. فضاهای شهری به دلیل سیاسی بودن ذاتی خود(یعنی حضور همهجانبه و همیشگی بازنمودهای قدرت سیاسی در آنها ) چنین خاصیت هدایت کننده و دستکاری کنندهای بر تجربه فضا دارند. تا افسار کلام از دستمان در نرفته است لازم است بگویم از قدرتی صحبت میکنم که میتواند در شکوفاسازی نقشی موثری را ایفا کند؛ تا اینکه دست به پاک کردن نقاشیها زند که در سالهای پیش شاهد آن بودیم.
انسان مکمل فضا
فراموش نکنیم که انسانها در این فضاها زندگی میکنند و به طور پیوسته کنشهای متقابل با آن دارند؛ از آن تغذیه میشوند و آن را تغذیه میکنند؛ از آن تأثیر پذیرفته و آن را تغییر میدهند؛ در آن فضا حرکت میکنند و با این حرکتشان در فضا معنا میآفرینند؛ و اجزای فضا را به نشانههای معناداری برای خود تبدیل میکنند و یا نشانههایی از بیرون بر آن میافزایند. قدرت هم میتواند شکوفاسازی را جان دهد و هم ریشهاش را بخشکاند. البته به این موضوع هم توجه داشته باشیم که رشد بیولوژیک همه موجودات، از جمله جانوران و حتی گیاهان سبب کنشهای متقابل با فضا شده و این امر سازماندهی فضا را از جانب این ارگانیسمها ممکن میکند، اما انسان تنها موجودی است که این امر سازماندهی را به ساختارهای کمابیش پیچیده بدل میکند. میبینیم که رفتار انسان با فضا آگاهانه است تا به فضا جان دهد . هنگامی که جوهر خرده فرهنگها و فرهنگ عامه زایا شوند و قدرت دست به تولید زیباسازی زند؛ آن زمان است که دیگر از شهر خشکیده خبری نیست و فرهنگ شهری جاری میشود و این تولید فضا در دورانهای تاریخی متفاوت عمل کرده است چون تغییر بازیگران، تغییر موقعیتها، تغییر عملکردها، ارزشها، نوع معیشت و روابط، همگی بر تغییر فضای تولیدشده اثر میگذارند. جملهای از ژان گیران{3} به خاطرم میآید «فضا، نه مکانی با سه بُعد که انسان در آن زندگی کرده و جابهجا میشود، بلکه حادثهای است که خلال آن یک اثر تحقق یافته و ابعاد فیزیکی را پشت سرمیگذارد تا به رده یک اثر هنری برسد.»
چشم به مثابه یک دوربین
دستگاه بینایی انسان را نباید دست کم گرفت. دستگاه بینایی ما گاهی با طول موج کار شگفتانگیزی انجام میدهد: طول موج را به رنگ تبدیل میکند، به عبارت دیگر طول موجهای مختلف، رنگهای متفاوتی را به وجود میآورند. چشم به مثابه یک دوربین میتواند جهان بینی ما را تحت تاثیر قرار دهد آن هم در عصری که باید آن را عصر اضطراب نامید. آدمهایی شدهایم که صبح با زنگ گوشی موبایل از خواب بیدار میشویم و دیگر خبری از ساعتهای ساده و خروس همسایه نیست؛ این عناصر مکانیکی که زندگی انسان را تحت تاثیر قرار دادهاند رفته رفته نقش مهمی در زندگی تک تک ما ایفا میکنند و به اضطراب انسان امروزی میافزایند. حال درنظر بگیرد با این حجم اضطراب اگر شهروند در محیط شهری و در چیزهایی که هر روز از کنار آنها میگذرد باز هم اضطراب را تجربه کند چه فاجعهای به بار میآید. اگر افراد جامعه را با این مشکلات کنار همدیگر قرار بدهیم و روی آنها مطالعه کنیم، خواهید دیدکه همین اضطراب رفته رفته به روان رنجوری{1} ختم میشود.
از مسائلی که در زیباییسازی شهری بسیار مهم است، میتوان به رنگ، نور، متریال، فرم و ... اشاره کرد که هر کدام به تنهایی میتوانند تاثیرات فراوانی بگذارند. به عنوان مثال استفاده از رنگهای شاد و آرامشبخش میتواند بار روانی و عصبی شهروندان را در ترافیکهای سرسامآور، گرما و شلوغیها پایین بیاورد و این خود نشان میدهد که چقدر برای رنگ آمیزی معابر، ساختمانهای دولتی و ... باید دقت نظر داشته باشیم تا شهر بهتری برایمان مهیا شود. این رنگآمیزی تنها مختص معابر و سازمانهای دولتی نخواهد بود بلکه ترکیب رنگ گیاهان در فضای شب- نوری که این روزها در بعضی از درختها کار گذاشته شده و آنها را در شب دلچسب کرده است- تبلیغات متحرک و ایستا در فضای شهری، باجهها که شامل ایستگاههای اتوبوس، مترو، روزنامه و ... میشود، میتواند شهر را به سمتی ببرد که بار روانی و استرسهای این روزگار را کمتر کند. پس اگر رشد ادراکی را فرآیندی اکتسابی بدانیم که همه این عوامل در آن تاثیر میگذارد باید با فکر جلو رفت و در این میان تعامل و همفکری بین مهندسان فضای شهری با هنرمندان رشتههای مختلف که از روانشناسی و تاثیر آن بر مخاطب اطلاعی داشته باشند، میتواند در مسیر هماهنگسازی و زیباسازی بهتر محیطی که هر روز و هر لحظه با آن سر و کار داریم، بسیار موثر باشد و این ارتقاء سطح سلیقه شهروندان از محیط شهری به محیط خصوصی و خانواده راه پیدا کند و نتیجه آن نظم و هماهنگی در کلیه امور فردی و اجتماعی خواهد بود. با استفاده از تصاویر، فضاها و احجامی که حتی برای چند ثانیه بتوانند شتاب روزمرهگی را از ما دور کنند، میتوان نیازهای روانی شهروندان را ارضا کرد و به راحتی دقایق باشکوهی برایشان رقم زد. برای نمونه میتوان شاهد بود که مردم در برنامه «استقبال از بهار» در مشهد مقدس چگونه از سازههای متفاوت شگفت زده میشوند و دستهجمعی سعی در ثبت یک خاطره دارند.آن هم در روزگاری که «خاطره» ها همیشه درمکانهای خاص نقش میبندند و اینگونه شهروند با آماده شدن بستر مکان خاص را میسازد و آن را کنار گوش خود_ بخوانید در شهر خود_ تجربه میکند و همین لبخند و همین خندیدن میتواند خود رشدی برای شهروند محسوب شود و او شهر خود و خیابانهایش را بیشتر دوست داشته باشد.
پی نوشت :
1-Neurosis
2- Kevin A. Lynch ؛ نویسنده و شهرساز آمریکایی
3 – Jean Guirand
منابع:
1 – انسان شناسی شهری / نشر نی / ناصر فکوهی
| چرا تنها کاندیدای اتاق مشهد رای نیاورد؟ |
|---|
| رونمایی از کلید دار جدید اتاق مشهد |
| ترمز تورم مسکن در مشهد |
| موانع بزرگ مبادلات مهندسی |
| فرصت رونق هتلهای مشهد |






پیام شما با موفقیت ارسال شد .